حسن دهلوی. [ ح َ س َ ن ِ دِ ل َ ] ( اِخ ) ( خواجه... ) صوفی ، شاگرد سلطان المشایخ. درگذشته در دولت آباد به سال 738 هَ. ق. دیوان شعر فارسی او ده هزار بیت دارد. ( هدیة العارفین ج 1 ص 285 ). حسن دهلوی. [ ح َ س َ ن ِ دِ ل َ ] ( اِخ ) شاعر فارسی زبان هند. نامش محمد حسنعلی ماهلی از نوادگان شاه فتح اﷲ در هند بود و در 1258 هَ. ق. درگذشت. ( ذریعه ج 9 ص 242 ). حسن دهلوی. [ ح َ س َ ن ِ دِ ل َ ] ( اِخ ) ابن علی سنجری ملقب به نجم الدین. معاصر امیرخسرو و محبوب وی بود و هر دو مرید نظام الدین اولیا بودند. حسن شاعر و خوشنویس نیز بود. و مرگ او در 777 هَ. ق. یا 731 هَ. ق. است. احوال وی در نفحات الانس ص 549 و تذکره دولتشاه قسم چهارم و مجالس العشاق مجلس 34 و مجالس النفائس ص 357 و مجمعالفصحاء ج 1 ص 196 و رجال حبیب السیر ص 73 وریاض العارفین ص 187 و آتشکده آذر ص 346 و مرآت الخیال ص 48 و تذکره خوشگو و هفت اقلیم و فهرست دانشگاه ج 2 ص 543 و ذریعه ج 9 ص 242 و تاریخ مفصل مغول چ اقبال ص 564 و فهرست سپهسالار ج 2 ص 543 آمده و ظاهراً هم اوست که در هدیةالعارفین ( ج 1 ص 285 ) به عنوان حسن علامی معرفی شده و «فوائد الفوائد» را به وی منسوب داشته است.
معنی کلمه حسن دهلوی در فرهنگ فارسی
ابن علی سنجری ملقب نجم الدین معاصر امیر خسرو و محبوب وی بود و هر دو مرید نظام الدین اولیا بودند
معنی کلمه حسن دهلوی در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:امیرحسن دهلوی (بدایون ۶۵۰ـ دولت آباد ۷۳۷)
جملاتی از کاربرد کلمه حسن دهلوی
علاء سجزی، معروف به خواجه حسن و امیر حسن دهلوی | ۶۴۹ | ۷۳۷ | ق از عارفان و شاعران بزرگ پارسیگوی قرن هفتم و هشتم هجری قمری در هندوستان است.
آثار به جامانده از او، برخی در ایران، و بسیاری نیز در کتابخانههای جهان پراکنده است. مهمترین آنها عبارتاند از: شاهنامه بایسنقری که به خط نستعلیق و در ۸۳۳ به فرمان بایسنقر میرزا کتابت شده و هماکنون در کتابخانهٔ سلطنتی سابق در موزه کاخ گلستان (ش ۴۷۵۲) موجود است. دیوان اشعار حسن دهلوی که در ۸۲۵ به دارالسلطنه هرات تقدیم شده و در کتابخانه مجلس (ش ۴۰۱۷) موجود است ؛ نسخهای از کلیات همام تبریزی به خط نستعلیق که در ۸۱۶ کتابت شده و در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود. در این نسخه او به نام میرزا جعفر تبریزی خوانده شدهاست، زیرا هنوز به دربار بایسنقر میرزا راه نیافته بود ؛ نسخهای از دیوان حافظ به خط نستعلیق در موزه آثار اسلامی و ترک در استانبول؛ و نسخه دو جلدی (تذهیب شده از گلستان سعدی است که استاد جعفر در 830 فراهم آوردهاست.
به گفتهٔ سیروس شمیسا، غزل با ظهور سعدی به اوج زبانی خود رسید. بیان سعدی زیبا و روان و سهل و ممتنع بود. واژگان پرکاربرد و همهفهم به کار میبرد و به معنا هم توجه کافی داشت. او هم فراق و هم وصال را دستمایهٔ غزل قرار داد، حال آن که شاعران بعد از او، چندان در مورد وصال نسرودند. سخن او از عرفان خالی نبود و اگرچه به خامی معنای صوفیانهٔ غزلهای سنایی نبود، اما به عرفان پختهٔ مولوی و عطار هم نمیرسید. به گفتهٔ شمیسا، غزل سعدی متضمن معانی عشقی لطیف است، اما چاشنی اندرز و عبرت و تصوف را هم دربردارد. زبان سادهٔ سعدی باعث شد که غزلیات او در بین مردم عادی رواج زیادی پیدا کند. سعدی الهامبخش شاعران بعد از خود نیز بود؛ شاعرانی چون امامی هروی، مجد همگر، همام تبریزی، امیرخسرو دهلوی، حسن دهلوی، خواجوی کرمانی و حافظ.
امیر حسن دهلوی و امیرخسرو دهلوی - دو شاعر پارسی گوی بزرگ هند - از مریدان وی بودهاند که اشعاری در مدح وی سرودهاند.
برنی در غیاثپور سکنی گزید و از مریدانِ نظامالدین اولیا شد و در خدمت او مقام و مرتبتی تمام یافت و در محضر وی با دو شاعر پارسیگوی هند، امیر خسرو و امیر حسن دهلوی، آشنایی یافت و در میان آن سه تن، دوستی صمیمانهای برقرار شد. او با اشراف و اعیان دهلی مناسبات بسیار خوبی داشت. در سنین پختگی و کمال، به دربار سلطان محمد تُغلُق راه یافت و به دلیل وسعت معلومات و قوّت حافظه و بیان شیرین خود، هفده سال و اندی از ملازمان و ندیمان دستگاه وی بود. پس از مرگ محمد تغلق، احتمالاً احمد ایاز، نایب او در دهلی، که نمیدانست لشکریان محمد تغلق، فیروز تغلق را به سلطنت رساندهاند، با حمایت بعضی از سرداران و بزرگان دهلی، پسر نابالغ محمد تغلق را بر تخت سلطنت نشاند، اما سرانجام فیروز به سلطنت رسید و برنی - گویا به اتهام همکاری با احمد ایاز - از دربار طرد و مدتی در قلعة پَهِتیز در ناحیهٔ پنجاب زندانی شد. اما بعدها به خدمت فیروز شاه درآمد، و بهسبب عنایات او به مال و مکنت بسیار رسید تااینکه در هفتادواند سالگی، با گرفتن مایحتاج خود، از دربار کناره گرفت. اواخر زندگی را با تنگدستی گذراند، پیش از مرگ هرچه داشت، حتی جامههایش، را ایثار کرد. پس از ۷۵۸ هجری قمری درگذشت و در غیاثپور، پایین آرامگاه پدرش کنار مزار نظامالدین، به خاک سپرده شد.
شاهزاده علاءالدین محمد (ملقب به قاآن الملک شهید) فرزند غیاثالدین بلبن که به جانشینی او تعیین شده بود، حامی و مورد ستایش امیرخسرو دهلوی و خواجه حسن دهلوی بود. در زمان او ملتان مرکز زبان فارسی در شبهقارهٔ شد. «عبدالحی بن فخرالدین الحسنی» در کتاب «نزهه الخواطر» نوشته که علاءالدین محمد، سعدی شیرازی را به ملتان دعوت کرده و به آنجا آوردهاست و در مجلس او همیشه شاهنامه و دیوان خاقانی و انوری و خمسه نظامی و اشعار امیرخسرو خوانده میشدهاست. شاهزاده امیر محمّد، در سال ۶۸۵ ق، در جنگی شدید با مغولها، کشته شد، و بلبن، احتمالاً بر اثر همین ناکامی پس از یک سال در ۶۸۶ ق درگذشت. این واقعه فروپاشی سلطنت ممالیک را رقم زد و سه سال پس از آن که خَلْجیها زمام سلطنت دهلی را به دست گرفتند.
اگر چه نوعی مدعی است که در نظم این داستان مبتکر بوده، و همچنین نویسندگان احوال وی نیز گفتهاند که او منظومهٔ سوز و گداز را به شرح یک واقعهٔ حقیقی که در عهد اکبر شاه اتفاق افتاده اختصاص داده، اما به نظر میرسد که این منظومه متأثر از «عشقنامه» حسن دهلوی سروده شدهاست. «عشقنامه» مثنوی کوتاهی در ششصد و شش بیت در همان بحر، و داستان عاشقانهٔ دو جوان هندی است. بدین سان که پس از مردن معشوق یا دختر، عاشق یا پسر خود را با جسد وی میسوزاند. حسن دهلوی خود مدعی است که مایهٔ داستان اش را از میان قصههای مردم هند یافته و روایت کردهاست. با این استدلال، مضمون داستان سوز و گداز نوعی تازه نبوده و متأثر از منظومهٔ حسن دهلوی، اما با پاره ای تفاوت هاست. در روایت دهلوی نخست دختر میمیرد و پسر از عشق وی خود را به آتش میافکند، اما در سوز و گداز نوعی، نخست پسر مرده و دختر از عشق وی خود را میسوزاند.