حسن بویه
معنی کلمه حسن بویه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه حسن بویه
در ۳۴۱ هجری، الثائر علوی با حسن بویه متحد شده و حکم طبرستان را از وی دریافت کرده و در آمل مستقر شد و فرزندانش، زید و رضا، را به ساری فرستاد ولی نتوانست این شهرها را حفظ کند و وشمگیر سریعاً او را از آمل بیرون کرده و پسرانش را گروگان گرفت. الثائر برای آزادی فرزندانش مکاتبه کرده و توانست یکی از آنان را آزاد کند. در سال ۳۴۲، هنگامی که وشمگیر عازم نبرد با حسن بویه بود، الثائر را در طبرستان به حضور پذیرفت و فرزند دیگر وی را نیز آزاد نمود.
منصور قراتکین از غیبت حسن بویه بهره بُرد و به ری، کرمانشاه و از جنوب تا اصفهان حمله کرد و پس از انتخاب والی در آن مناطق به نیشابور بازگشت اما مدتی نگذشت که در آنجا درگذشت. مردم بسیاری حول وشمگیر و الثائر جمع شدند و مردم طبرستان به آنها روی آوردند. پس از بازگشت حسن بویی، وشمگیر در سال ۳۳۸ قمری با الثائر از گیلان به طبرستان آمده و آمل را به او سپرد و خود با سپاهش به گرگان رفت. اندکی بعد وشمگیر، برخلاف پیمان خود با الثائر، به نام نوح سامانی خطبه خواند و شیرج بن لیلی و وردانشاه را به آمل فرستاد تا الثائر را بیرون کنند. بدین ترتیب سپاهیان وشمگیر نزدیکان الثائر را کشتند و «محمد بن وهری یا دهری»، از معتمدان الثائر بود، با آنان متحد شد و الثائر پیش از نبرد به دیلم فرار کرد.
حسن بویه پس از این اتفاق شخصی به نام «ابومحمد الحسن الناصر» را به مبارزه علیه لنگر فراخواند. لشکریان ابومحمد توانستند هوسم را فتح کرده و در ۳۵۳ هجری قمری لنگر را در یک نبرد بکشند.
همانطور که اشاره شد، پس از به حکومت رسیدن وشمگیر، حسن بویه، که نزد مرداویج به عنوان گروگان بود، از ری گریخت و نزد برادرش در شیراز رفت. عباس اقبال میگوید حسن بویه در اهواز گروگان بوده و پس از سفر فرماندهان خوزستانی به ری، از فرصت استفاده نموده و فرار کرد و علی بویه در این زمان در شیراز بوده و پس از پیمان صلحی که با مرداویج نوشت، منتظر فرصتی برای فتح جبال بود. بنابرین برادرش حسن را با لشکر مجهزی به اصفهان، همدان و دیگر شهرهای جبال فرستاد و حسن یکی یکی آنها را برای دودمان بوییان فتح نمود. از سوی دیگر وشمگیر با آمادهسازی لشکری به مقابله با او شتافت و نبردهایی در شهرهای اصفهان، همدان، کاشان، قم، کرج، ری، قزوین و… رخ داد. علی نیز خلیفهٔ عباسی، القاهربالله، را مجبور کرد که سپاهیان بصره را برای مقابله با وشمگیر راهی میدان نبرد کند.
از طرف دیگر در سال ۳۳۷ هجری قمری نوح سامانی بار دیگر به منصور بن قراتکین فرمان داد تا پس از آرام کردن شورشهای انجام گرفته در نیشابور، به گرگان نیز یورش بَرَد. وشمگیر در این هنگام توانست یکی از فرزندان حسن فیروزان را گروگان گرفته و او را وادار به صلح کند؛ اما در این زمان کدورتی که بین امیر نوح سامانی و منصور قراتکین پیش آمد باعث شد که او گروگانی که نزدش بود را به پدرش بازگرداند و به نیشابور برگردد. وشمگیر به گرگان رفت و حسن فیروزان در ولایت زوزن ماند. در این هنگام حسن بویه به سمت گرگان لشکر آراست و وشمگیر به چالوس گریخت. حسن بویی هم به چالوس رفت و وشمگیر به دیلم پناه برد. در ابتدا دیلمیان از ترس آل بویه به او پناه ندادند. وشمگیر نزد حسین الثائر، حاکم علویان زیدی در هوسم،[پاورقی ۳] پناه برد و دیلمیها به خاطر الثائر پناهش دادند. حسن بویه زمانی که در حال تعقیب و گریز وشمگیر بود، خبر مرگ برادرش، علی بویه، را شنید و از آنجا که میدانست لشکریان احتمالاً علیه فرزند او، عضدالدوله دیلمی، شورش میکنند، به سمت فارس بازگشت.
جنگ آل بویه و بجکم بر سر فتح عراق عرب موجب شده بود آل بویه مدتی از دیگر جناحها غافل شوند و وشمگیر بدون رقیب مانده بود. وشمگیر پس از آن که توانست اوضاع گرگان و مرزهای خراسان را آرام کند و آذربایجان را مطیع سازد، به مقابله با بوییان شتافت و توانست در سال ۳۲۷ قمری آلبویه را شکست داده و اصفهان را فتح کند و با اخراج حسن بویه، خطبه به نام خود کند. وی پس از این پیروزی لشکریان را به قلعه الموت فراخواند و با فتح آن استحکامات، حکومت خود را پابرجا کرد و بسیار نیرومند شد.
در سال ۳۳۳ قمری نوح بن نصر، امیر جدید سامانیان، در بخارا از وشمگیر استقبال کرده و وشمگیر برای تجدید قوا مدتی در آنجا ماند. در همین سال، نوح سامانی یکی از سرداران تُرک خود به نام «منصور بن قراتکین» را با وشمگیر همراه کرد تا با سی هزار نفر بتواند دروازهٔ گرگان را بگشاید. ابوعلی چغانی که به نیشابور رفته بود نیز در این زمان دستور یافت که به کمک قراتکین برود. حسن فیروزان ابتدا چنین نشان داد که قصد مقاومت در گرگان را دارد ولی نهایتاً به ساری گریخت و تمام جادهها و پلهای مسیرش را تخریب کرد. وشمگیر از مسیر دیگری وی را تعقیب کرده و تا چالوس به دنبالش رفت ولی او به دیلم رفت و منصور قراتکین از وشمگیر برای این حمله مال طلب کرد. وشمگیر به آمل رفت و مبلغ درخواستی را بین مردم تقسیم کرد و عدهای از فضلای شهر را مأمور کرد تا سهم هر فرد را از خودش بستانند. علیرغم بازگشت قراتکین به بخارا، ابوعلی چغانی ری را فتح کرد و تا ناحیهٔ جبال پیش رفت. در این هنگام نوح سامانی به شکلی ناگهانی چغانی را عزل کرده و مقامش را به ابراهیم بن سیمجور بخشید. ابوعلی چغانی از این عمل آزرده شد و به دربار بوییان رفت و در آنجا با استقبال حسن بویه مواجه گردید.
وشمگیر طبرستان را فتح کرد ولی هنوز نتوانستهبود ری را به قلمرو خود منضم نماید. بزرگترین مانع او برای این کار حسن بویی بود. با مرگ عبدالملک در شوال ۳۵۰ هجری قمری، منصور یکم بر تخت سامانیان نشست. وشمگیر در این زمان شکایتنامههایی علیه آل بویه برای وی میفرستد. از طرفی با فتح کرمان توسط یکی از پسران بویه، حاکم پیشین آن شهر[پاورقی ۶] با رفتن به بخارا، امیر سامانی را تحریک به مبارزه علیه آل بویه نمود. سرانجام امیر سامانی، با لشکری که مرکب از چند سردار بود، تصمیم گرفت به ری حمله کند و از وشمگیر دعوت به همکاری کرد. وشمگیر فرماندهی لشکری که منصور گسیل داشته بود را برعهده گرفت. در جبههٔ مقابل نیز حسن بویه از دیگر بزرگان خاندان بویه کمک خواست و خود، اهل و عیالش را به اصفهان فرستاد. عضدالدوله دیلمی از کرمان به سوی خراسان حرکت کرد و در عقب لشکر سامانی به سمت ری رفت. وشمگیر نیز این هنگام در گرگان لشکرش را آمادهٔ نبرد میکرد. او در این هنگام نامهای توهینآمیز به رکنالدوله نوشت که مورد شماتت بعضی مؤلفین قرار گرفتهاست.
در سال ۳۵۱ یا ۳۵۵ هجری قمری حسن بویه برای چندمین بار با سه هزار نفر به طبرستان یورش بُرد. این بار وشمگیر به گیلان رفت و با سر و سامان دادن لشکریانش توانست دوباره طبرستان و گرگان را فتح کند.
بعد از مرداویج، برادرش وشمگیر در شهر ری به حکومت نشست. سربازان ترک پس از مرگ مرداویج سپاه زیاریان را ترک کردند و گروهی به علی بویه در شیراز پیوستند و گروهی به خلیفه ملحق شدند. این امر سبب تضعیف سپاه زیاری شد. در شرق، امیر نصر بن احمد سامانی درصدد برآمد نواحی طبرستان، گرگان و ری را به قلمرو خود ضمیمه کند، اما وشمگیر پس از زد و خوردهایی، سلطه سامانیان را پذیرفت تا بتواند با خیال آسوده به مقابله با بوییان، در جنوب و غرب، بپردازد. حسن بویه که گروگان مرداویج بود، با استفاده از فرصت، فرار کرد و به برادرش، علی بویه پیوست که منتظر فرصتی برای فتح جبال بود؛ بنابرین حسن را با لشکر مجهزی به اصفهان، همدان و دیگر شهرهای جبال فرستاد و حسن یکی یکی آنها را برای بوییان فتح نمود. از سوی دیگر وشمگیر با آمادهسازی لشکری به مقابله با او شتافت و نبردهایی در شهرهای اصفهان، همدان، کاشان، قم، کرج، ری، قزوین و… رخ داد. علی که بغداد را پیشتر در دست گرفته بود، خلیفهٔ عباسی را مجبور کرد که سپاهیان بصره را برای مقابله با وشمگیر راهی میدان نبرد کند. در شمال وشمگیر با فرستادن نامهای به ماکان بن کاکی، حکومت گرگان را به او پیشنهاد کرد و بدین ترتیب وشمگیر از قدرت نظامی سامانیان کاهید و با اتحاد وشمگیر و ماکان، زنگ خطر برای دولت سامانی به صدا درآمد.