حریک

معنی کلمه حریک در لغت نامه دهخدا

حریک. [ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) آنکه حاجتش نبود به زنان. آنکه به آرامش میل نکند. عِنین. || کسی که از ضعف تهیگاه جهان جهان رود. کسی که ضعیف باشد تهیگاه او که گاه رفتار ظاهر شود.

جملاتی از کاربرد کلمه حریک

پس از حمله از تلفات آن اطلاعاتی در دست نبود. دریاسالار دنیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل، گفت که هدف مقر اصلی حزب‌الله بود که در زیر ساختمان‌های مسکونی قرار داشت. شبکه تلویزیونی المنار حزب‌الله گزارش داد که در نتیجه این انفجار چهار ساختمان به ویرانه تبدیل شدند و انفجار آنقدر قوی بود که لرزش آن تا ۳۰ کیلومتری (۱۹ مایلی) شمال بیروت احساس شد. پس از آن آمبولانس‌هایی که همراه با آژیر به سمت صحنه حرکت می‌کردند، دیده می‌شد. به گزارش خبرگزاری ملی دولتی، این حملات کمربند آتشینی بود که از حومه برج البراجنة امتداد یافته و به حاره حریک می‌رسید. فیلمی که مدت کوتاهی پس از انفجار گرفته شد، یک دهانه آتش بزرگ را نشان می‌داد.