حدوث ذاتی
جملاتی از کاربرد کلمه حدوث ذاتی
میرداماد از حدوث ذاتی و از حدوث زمانی انتقاد کرده میگوید: این دو حدوث، حدوث حقیقی عالم نیستند، زیرا تأخر وجود از عدم در حدوث ذاتی، تأخر وجود شیء از عدمِ همان وجود نیست و این عدم، مقابل وجود نیست چرا که سلبِ وجود در مرتبه ذاتِ ماهیت، مقابل وجود حاصل از ناحیه علت برای آن در خارج، نیست بلکه مقابل وجودِ در مرتبه ذات است؛ بنابراین، وجودِ حاصل از ناحیه علت متأخر از عدم همان وجود نیست. در حدوث زمانی نیز عدمِ سابقْ مقابلِ وجود در زمان لاحق نیست، زیرا از شروط تقابل و تناقض وحدت '''زمان''' است، درحالیکه زمانِ عدم غیر از زمانِ وجود است و در حدوث، تأخرِ وجودِ شیء از عدم آن، معتبر است؛ لذا او به تبیین نوع دیگری از حدوث پرداخت و آن را حدوث دهری نامید. بیان آن چنین است که او سه وعاء در وجود در نظر میگیرد: ۱) '''سرمد'''، که '''وعاء''' تحقق خداوند است و هیچ جهت و اعتبار غیر سرمدی برای او معقول نیست. ۲) دهر، که وعاء تحقق '''مجردات''' و ثابتات است، از آن جهت که متصف به صفات مختلف میشوند و نسبتی که به متغیرات دارند؛ لذا دهر را نسبت ثابت به متغیر نیز دانستهاند. ۳) زمان، که وعاء تحقق امور متغیر است، از آن جهت که در معرض تغیر و زوالاند؛ لذا زمان را نسبت متغیر به متغیر نیز دانستهاند. بنا بر آنچه گفته شد معلوم میشود که دهر بر زمان شمول و احاطه دارد و به عبارتی اعم از آن است، یعنی هر امر زمانی دهری است و نه برعکس، زیرا هر امر زمانی هم به لحاظ طبیعت و ماهیتش و هم به این لحاظ که از تحقق و واقعیت بهرهمند است امری ثابت و دهری است، لکن از آن جهت که در معرض تغییر میباشد زمانی است.