جوندگی

معنی کلمه جوندگی در لغت نامه دهخدا

جوندگی. [ ج َ وَ دَ / دِ ] ( حامص ) صفت و حالت جونده.

جملاتی از کاربرد کلمه جوندگی

این گونه را عموماً به عنوان جد مشترک گونهٔ انسان، آردی کپیها، جنوبی کپیها و شامپانزه، بونوبو و کپی بیلی حساب می‌کنند زیرا تنها گونهٔ یافت شده و مناسب در شکاف زمانی دوره واپاشی گونه ای شامپانزه‌ها و انسان سایان می‌دانند. این گونه دارای ویژگی‌های مشترکی از شامپانزه‌ها و انسان‌های امروزی است به طوری که دارای دندان نیش گپی مانند طاق ابروی نسبتاً بزرگ (از ویژگی‌های شامپانزه مانند) جمجمه‌ای با گنجایش ۳۰۰ سی سی بوده و دندان‌های آسیا و شکل فک و جمجمه خاص گیاهخواری و جوندگی بود این گونه احتمالاً توانایی راه رفتن بر روی دو پا را داشت اما ترجیح می‌داد که بر روی درختان زندگی کند بقایای تنها نمونه مطلوب ان را در کنار دریاچه‌ای در اطراف چاد یافتند. هوش او نیز احتمالاً در ابعاد شامپانزه‌ها بود و نمی‌توانست به خوبی به صورت دو پا حرکت کند و احتمالاً از میوه‌ها وگیاهانان مناطق بهره می‌برد