جولق. [ ج َ / جُو ل َ ] ( اِ ) درختی است خاردار غیر دار شیسعان. ( منتهی الارب ). دار شیشعان. ( فرهنگ فارسی معین ). جولق. [ ج َ / جُو ل ِ ] ( اِ ) جولَق. ( برهان ) رجوع به جولق و جولخ شود. جولق. [ ل َ ] ( اِ ) جولخ است که بافته پشمینه باشد، و بفتح اول و کسر ثالث هم گویند. ( برهان ). رجوع به جولخ و جوالق شود.
معنی کلمه جولق در فرهنگ عمید
۱. پارچۀ پشمی خشن که از آن خرجین و جوال درست می کردند. ۲. جامۀ پشمی خشن که درویشان و قلندران بر تن می کردند.
معنی کلمه جولق در فرهنگ فارسی
۱- جولخ جوالق ۲- ( اسم ) دارشیشعان جولخ است که بافته پشمینه باشد و بفتح اول و کسر ثالث هم گویند .
جملاتی از کاربرد کلمه جولق
جمال الدین از جمله بزرگان معروف این فرقه در اواخر قرن ششم بود. یکی از مریدان وی به نام محمد بلخی رسم جولق پوشی را به رسوم قلندریه افزود. در قرون بعد این طریقت به وسیله سید جلالالدین ثانی، معروف به مخدوم جهانیان (۷۸۵–۷۰۷) در هند و نقاط دیگر رواج یافت.