جحره

معنی کلمه جحره در لغت نامه دهخدا

( جحرة ) جحرة. [ ج َ رَ / ج َ ح َ رَ ] ( ع اِمص ) تنگی. || ( اِ ) سال سخت بی باران. ( منتهی الارب ). السنة المجدیة. ( المنجد ).

معنی کلمه جحره در فرهنگ فارسی

تنگی یا سال سخت بی باران

جملاتی از کاربرد کلمه جحره

او همچنان به مطالعه و نوشتن ادامه مى داد تا ساعت يازده بعدازظهر (بساعت غروب كوكقديم ) آنگاه به مسجد مى آمد و تا رسيدن وقت مغرب از كتاب خود مصباح الفقيه درسفقه مى گفت . به هنگام مغرب نماز را امامت مى كرد و بعد از نماز به حرم مطّهر مشرّف مىشد و زيارت مى كرد و نماز مى خواند و دعا مى كرد و گاهى به جحره اى كه مدفن مرحومسيد جواد عاملى (صاحب مفتاح الكرامة ) است مى رفت و بعد از مدّتى توقف به خانه اش مىرفت و گاهى هم بعد از زيارت مستقيما به خانه اش مى رفت و به مطالعهمشغول مى شد و... بعد از نماز صبح چنانچه فرصتى براى مطالعه و كتابت مى ديد بهمطالعه و كتابت مشغول مى شد تا طلوع آفتاب ، آنگاه به مسجد مى آمد و...(72)