جابرسا
جملاتی از کاربرد کلمه جابرسا
این عالم فراتر در ذهن و زبان شهابالدین یحیی سهروردی، «ناکجا آباد» است زیرا هر گونه اشاره حسی و مکانی در مورد آن بی معناست. به عبارت دیگر این اصطلاح هرگونه تعین مادی را از آن عالم علوی سلب میکند و جایگاه آن را فراتر از عالم مثال، مدلل میسازد. شیخ اشراق در پایان حکمت الاشراق در بابی تحت عنوان فصل در احوال سالکان از اشراق پانزده نور بر جان سالکان سخن میگوید انواری که اولیاء پس از جدایی از کالبدهای جسمانی بر جانشان میتابد. تابش این انوار بر جان عاشقان و عارفان آنان را به ستیغ بلندی از معنا میرساند که سهروردی خود آن را اقلیم هشتم مینامد. «... نیل بدین انوار، غایات متوسطان در سیر و سلوک بود و گاه بود که این انوار آنان را بر گیرد و حمل کند و از این جهت، روی آب و هوا روند و گاه بود که آنان را با همراهی کالبدهای آنان به سوی آسمان برد تا به بعضی از بزرگان جهن بالا بپیوندند و این امور همه از احکام و خصوصیات اقلیم هشتم بود آن اقلیمی که جا بلقا و جابرسا در آن بود»[نیازمند منبع]
ملاهادی سبزواری نیز این کلمه را در مصنفات خود به کار برده: «هورقلیا هم عالمی است از عوالم که خداوند خلق فرمودهاست. مراد از آن عالم اجمالاً عالم امثال است یعنی عالم صور، اگرچه در مقام تفصیل، سماوات آن عالم را هورقلیا و ارض آن عالم را جابلقا و جابرسا میگوییم، ولی گاه در کلام حکما کل آن عالم را با جمیع مراتب عالم هورقلیا میگویند و گاه اقلیم هشتم میگویند به این مناسبت که حکما و علمای قدیم این زمین را بر هفت اقلیم و هفت قسمت قرار دادهاند و عالم هورقلیا چون فوق این اقالیم است و از حدود ظاهر این اقالیم خارج است، اقلیم ثامنش میگویند…».[نیازمند منبع]