تیمارداری

معنی کلمه تیمارداری در لغت نامه دهخدا

تیمارداری. ( حامص مرکب ) خدمت. پرستاری. تعهد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). توجه و سرپرستی. ( ناظم الاطباء ) : حسن بواسطه ای بیمار شد و روزی چندبرآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد... مأمون به همدان رسیده بود... سراج خادم را بفرستاد تا او را بدست خویش تیمارداری کند. ( ترجمه طبری بلعمی ).
به ایران همی دست یازد به بد
بدینکار تیمارداری سزد.فردوسی.هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری.نظامی.رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تیمارداری در فرهنگ عمید

۱. غم خواری.
۲. پرستاری.
۳. توجه و سرپرستی.

معنی کلمه تیمارداری در فرهنگ فارسی

۱- غمخواری . ۲- پرستاری خدمتکاری .

جملاتی از کاربرد کلمه تیمارداری

شیوهٔ ویسکونتی در این فیلم‌ها آنست که «آنها همگی با صحنه‌ها و جامه‌های پر شکوه و پر تروتاب، روشن پردازی پر نود وناک، و دوربین گری به تیمارداری آهسته، و دلبندی به نگاره گریی که بازتابی از گشتن‌های درونی و ارزش‌ها ی نمادین اند ویژگی می‌گیرند» بگمان بوندانلا خرده گیران به گندوایی decadence نمایان در کارهای فرجامین ویسکونتی در خرده گیریشان راه به کژی پیموده‌اند.
بیمارستان یا به فارسی افغانستان شفاخانه نهادی است برای تیمارداری و درمان بیماران که در آن انجام مراقبت و درمان از سوی پزشکان،  جراحان، پرستاران، متخصصان و دیگر افراد انجام می‌گیرد.
همان‌طور که اگر در کودکی تب می‌کرد، تا بهبودی کامل اعضای خانواده از او تیمارداری می‌کردند اکنون نیز او به چنین مراقبتی نیاز دارد.