تپندگی
جملاتی از کاربرد کلمه تپندگی
حالا تمامی آن دایرهٔ خوشایند صورت در کاسهٔ دو دستش بود و پنجههای گندهاش در موهای پرپشت زن خوشی حس ابریشم زنده را درک میکرد و چشمهای زن در درخشش تازهشان که از قعر جان میآمد، کنار دو دستش بود و شستها از روی شقیقهها تپندگی دل شیفته را میشنید و میدید چشمها از طلب پنهان موج داشت و به شرم و شور از شهد وعدهدهندهٔ تن میگفت.