تنگ روی. [ ت َ ] ( ص مرکب ) کسی که به اندک مبالغه از شرم سخن قبول کند. ( فرهنگ رشیدی ). کنایه از شخصی است که به اندک مبالغه مطلب بزرگی را قبول کند. ( برهان ). کسی که بدون ابرام درخواست کسی را قبول نماید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنک روی شود. || کنایه از بخیل و ممسک و ترشرو باشد . ( انجمن آرا ) : بنالید درویشی از ضعف حال بر تنگ رویی خداوند مال.سعدی ( از انجمن آرا ).|| باریک چهره. ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه تنگ روی
۵. درپه:به جای شلوار پوشیده میشود و با دهانهای تنگ روی مچ پای آ نها قرار میگیرد ولی پوشش ساقهای آن بسیار گشاد میباشد.