تنسب

معنی کلمه تنسب در لغت نامه دهخدا

تنسب. [ ت َ ن َس ْ س ُ ] ( ع مص ) دعوی خویشاوندی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). دعوی کردن خویشی و نزدیکی کسی را، منه المثل : القریب من تقرب لا من تنسب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه تنسب

حضرت رضا عليه السلام نيز به اين مطلب كه علم به باطن قرآن و نيز تاءويل آن نزد دعوت طاهره عليهم السلام است ، اشاره كرده است . در پاسخ على بن محمد بن الجهم كه پرسيد: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آيا شما به عصمت پيامبران اعتقاد داريد؟ حضرت فرمودند: آرى . وى پرسيد: پس در مورد آيه ى : و عصى ادم ربه فغوى (136) چه مى فرماييد؟ حضرت فرمودند: واى بر تو اى على ! تقوا پيشه كن و زشتى ها را به پيامبران نسبت نده و كتاب خداوند بزرگ را با راءى خود تاءويل مكن . خداى والا مى فرمايد: و ما يعلم تاءويله الا الله و الراسخون فى العلم ... (137)؛ و يحك يا على ، اتق الله و لا تنسب الى اءنبياء الله الفواحش ، و لا تتاءول كتاب الله عزوجل براءيك ، فان الله عزوجل يقول : و ما يعلم تاءويله ... . (138)