تغوط

معنی کلمه تغوط در لغت نامه دهخدا

تغوط. [ ت َ غ َوْ وُ ] ( ع مص ) حدث کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). در مغاکی رفتن قضای حاجت را و غایط کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): قضی الحاجةکابدی و احدث ، یقال : تغوط و بال. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه تغوط در فرهنگ معین

(تَ غَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پلیدی انداختن . ۲ - مدفوع کردن .

معنی کلمه تغوط در فرهنگ عمید

غایط کردن، پلیدی کردن، پلیدی انداختن، قضای حاجت کردن.

معنی کلمه تغوط در فرهنگ فارسی

غایطکردن، پلیدی کردن، پلیدی انداختن
( مصدر ) پلیدی کردن غایط کردن قضای حاجت کردن ریدن . جمع : تغوطات .

معنی کلمه تغوط در ویکی واژه

پلیدی انداختن.
مدفوع کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تغوط

بهلول پس از چند روز ديگر به سوى خرابه آمد سيصد و ده درهم را همانجا يافت . پولهارا برداشت و در محل آن تغوط(35) كرد، با خاك رويش را پوشانيده و از خرابه بيرونشد. مرد كاسب در كمين بهلول بود همينكه او را از خرابه دور ديد، نزديك آمده خواست خاكرا كنار كند ناگاه دستش آلوده به نجاست گرديد، از زيركى و حيلهبهلول آگاهى يافت .