تعوض

معنی کلمه تعوض در لغت نامه دهخدا

تعوض. [ ت َ ع َوْ وُ ] ( ع مص ) عوض فاستدن. ( تاج المصادر بیهقی ). عوض گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تعوض در فرهنگ فارسی

عوض گرفتن

جملاتی از کاربرد کلمه تعوض

ارتش هشتم آلمان حالا دستورهایی مبنی بر حرکت به سوی ارتش دوم ژنرال سامسونوف صادر کرد. سپاه اول فرانسوا بیش از باقی نیروها به راه‌آهن نزدیک بود بنابراین قرار بر این شد که با قطار به راه افتاده و جناح راست سپاه بیستم را حمایت کند، در حالی که باقی سپاه ها∗ باید مسافتی کوتاه‌تر را پیاده طی می‌کردند تا جناح چپ این سپاه را پوشش دهند. لشکر یکم سواره با تعدادی نیروی مسن تر جهت رصد هرگونه تحرک ارتش اول روسیه باقی گذاشته شد. در عصر ۲۲ اوت متصدی راه‌آهن ارتش هشتم با تلگرافی اطلاع یافت که فرماندهان جدید با قطاری مخصوص در حال آمدن هستند. تلگرام برکناری پریتویتس بعداً به دست وی رسید. سپاه یکم با راه‌آهنی به طول بیش از ۱۵۰ کیلومتر صبح و شب در حال حرکت بود، قطارها هر ۳۰ دقیقه تعوض می‌شدند و برای تخلیه بار که یک یا دوساعت پیش‌بینی شده بود، تنها ۲۵ دقیقه وقت تلف کردند.