تطارد

معنی کلمه تطارد در لغت نامه دهخدا

تطارد. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) بر یکدیگر حمله آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تطارد در فرهنگ فارسی

بر یکدیگر حمله آوردن

جملاتی از کاربرد کلمه تطارد

معيت قرآن و عترت كه بر آن اتفاق نظر هست ، حقيقتى است كه طبق مراتب وجود خارجى درجاتى دارد. پس وجود طبيعى آن با كثرت و تعدد همراه است . قرآن وجودى دارد و عترت نيز وجود ديگرى همچنين است در عالم مثال ؛ با اين تفاوت كه در عالم مثال تزاحم مادى و تطارد عينى نيست و مرتبه ى سوم وجود آن دو در عالم عقل و تجرد محض ‍ است كه با وحدت همراه است قرآن و عترت بيش از يك وجود ندارد، هر چند بر پايه ى تجزيه و تحليل مفهومى يا ماهوى تغاير همچنان هست در ذهن دو وجود جداگانه براى آن ها مى توان تصور كرد.
معيت قرآن و عترت كه بر آن اتفاق نظر هست ، حقيقتى است كه طبق مراتب وجود خارجى درجاتى دارد. پس وجود طبيعى آن با كثرت و تعدد همراه است . قرآن وجودى دارد و عترت نيز وجود ديگرى همچنين است در عالم مثال ؛ با اين تفاوت كه در عالم مثال تزاحم مادى و تطارد عينى نيست و مرتبه ى سوم وجود آن دو در عالم عقل و تجرد محض ‍ است كه با وحدت همراه است قرآن و عترت بيش از يك وجود ندارد، هر چند بر پايه ى تجزيه و تحليل مفهومى يا ماهوى تغاير همچنان هست در ذهن دو وجود جداگانه براى آن ها مى توان تصور كرد.