تضیع

معنی کلمه تضیع در لغت نامه دهخدا

تضیع. [ ت َ ض َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) جنبیدن نافه و دمیدن بوی آن و پراکنده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تضوع. ( زوزنی ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به تضوع شود.

معنی کلمه تضیع در فرهنگ فارسی

جنبیدن نافه و دمیدن بوی آن و پراکنده گردیدن . تضوع .

جملاتی از کاربرد کلمه تضیع

عجیب این که مربیان تیم ملی هیچ اشاره یا انتقادی از ملی پوشان تیم‌های سپاهان و صباباتری که در تمرینات تیم ملی غایب بوده‌اند مطرح نمی‌کنند؟ این تناقض‌ها چه علتی می‌تواند داشته باشد؟ چرا هیچ‌گاه فدراسیون فوتبال دربارهٔ زمان حضور ملی پوشان پیروزی در تمرینات و اردوهای تیم ملی با باشگاه مکاتبه و هماهنگی نمی‌کند تا بازیکن بین تصمیمات مربیان ملی و باشگاهی سرگردان نباشد؟ آیا باشگاه پیروزی نباید از زمان حضور ملی پوشان خود در اردوهای تیم ملی مطلع باشد؟! نگرانیم این مسائل موجب تضیع حق بازیکنان ملی پوش پیروزی در آستانه جام جهانی شود و آنها قربانی این مسائل شوند؟۳- طبق آئین‌نامه درصورتی که دیدار فینال بین دوتیم از شهرهای متفاوت برگزارشود قهرمان این رقابتها بعد از انجام دو بازی رفت و برگشت معرفی می‌شود.
ملت ایران، من از پشت نقاب تزویر و آزادیخواهی ناگهان دریافتم که به زودی فکر ناپاک دیکتاتوری سیل خودسری از دامنه هوی و هوس خویش سرازیر نموده و قصد دارد نهال آزادی و مشروطیت ایران را از بن بر کَند. فریاد آزادی ایران که ۵۰ سال شب و روز این خیال شوم اسارت ایران را در مغز خویش پرورش داده بود در سر راه خود مانعی را دید که نه تنها به هیچ قیمت در مقابل افکار مالیخولیایی او تسلیم نمی‌شد بلکه او را تخدیر و تضیع نمود بر احدی پوشیده نیست که رئیس دولت برخلاف قانون اساسی در صدد است ایران را به حکومت استبداد بازگرداند ولی من به شما می‌گویم برخلاف آن یاغی طاغی که در کشور مشروطه ایران به خیال خداوندگاری افتاده‌است، مشروطه ایران نخواهد مرد. روح پاک پیغمبر اسلام اجازه نخواهد داد ملتی مسلمان و مستقل با چنین افکار پست و اهریمنی تسلیم بیگانگان شود و آن شّر خودسر که در راه بد کاری و خیال ایجاد دیکتاتوری قدم بگذارد محکوم به شکست و تسلیم چوبه دار خواهد شد.