تضافر

معنی کلمه تضافر در لغت نامه دهخدا

تضافر. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) با هم مدد کردن و یاری نمودن در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هم پشت شدن و یکدیگر را یاری دادن. ( آنندراج ). با هم مدد و یاری کردن در کار. ( از اقرب الموارد ):عجبت من تضافرهم علی باطلهم و فشلکم عن حقکم. ( اقرب الموارد ). بهم رسیدند و در تظاهر و تظافر مجتمع و متفق شدند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 68 ).

جملاتی از کاربرد کلمه تضافر

اين روايت با وضوح نحوه غسل ميت را بر طبق روشاهل بيت - عليهم السلام - و بى اعتنايى به مرجثه بيان مى كند و پنهانكارى و تقيه را درگذاشتن دو جريده از درخت خرما در كنار ميّت توصيه مى نمايد. روايت دالّ بر استحبابگذاشتن دو جريده سبز و تازه در كنار ميّت به حد تضافر رسيده است و اگر جريده بهدست نيامد دو قطعه چوب تازه از هر درخت ديگرى مى تواند مورد استفاده قرار گيرد.

اخبارى كه اميرالمؤ منين را اولين كسى كه ايمان آورد و مسلمان گشت و نداى خدا را پاسخىدرخور داد و به دين الهى گرويد، مى داند به حد تضافر رسيده است .

اخبار دالّ بر عدم جواز نماز خواندن در لباسى كه حيوانات حرام گوشت مانند گربه درآن باشد از ائمه اهل بيت به حدّ تواتر و تضافر رسيده است ليكن اين اطلاعاتشامل موى انسان نمى گردد و از آن منصرف است . ريّان بن الصلت از امام هادى - عليهالسلام - درباره جواز نماز خواندن در لباسى كه مو يا ناخن انسان به آن چسبيده باشدسؤ ال مى كند و امام پاسخ مى دهد جايز است .(110)