تزکی

معنی کلمه تزکی در لغت نامه دهخدا

تزکی. [ ت َ زَک ْ کی ] ( ع مص ) گوالیدن و افزون گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). گوالیدن. ( آنندراج ). || پاکی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پاک شدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). زکی شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || زکوة بدادن. ( زوزنی ) ( آنندراج ). || صدقه دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). صدقه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

معنی کلمه تزکی در فرهنگ فارسی

گوالیدن و افزودن گردیدن یا پاکی کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه تزکی

بعد از تألیف کتاب فروغ دانش در قرآن و حدیث بود که (آیت‌الله نجابت)، وی را به نوشتن و تألیف کتب امر و ترغیب نموده و به او گفت: کار به چاپ آن‌ها نداشته باش، تو باز بنویس، خدا کریم است. به طوری که شاگردان آیت الله نجابت، همه منتظر چاپ کتب وی بودند. کتاب‌های تخلی و تزکی و دو جلد تحلی و یک جلد تجلی در زمان حیات آیت الله نجابت و با کمک وی چاپ شد که همگی مورد توجه وی قرار گرفت.