تریشه. [ ت َ / ت ِ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) تریش. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) : جلدی به تن خسته این زار نمانده ست سراج غمت بسکه کشیده ست تریشه.سلیم ( از فرهنگ نظام ).و رجوع به تریش شود. || تراشه و خرده که از تراشیدن چوب بیرون می آید. ( از فرهنگ نظام ). چوب خرد نوک تیز که گاه شکستن هیزم ، از هیمه جدا شود. چوب نسبةً خرد که از شکستن چوبهای خشک پیدا آید با نوک و اطرافی خلنده و برنده : تریشه اجاق گیرانه خوبیست. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه تریشه در فرهنگ معین
(تَ ش ِ ) (اِ. ) تراشه ، هر چیز خرده ریز مانند خرده کاغذ، چوب و...
معنی کلمه تریشه در فرهنگ عمید
هر چیز خرده ریزه، مثل ریزۀ کاغذ، ریزۀ چوب، و مانند آن، تراشه.
معنی کلمه تریشه در فرهنگ فارسی
هرچیزخرده وریزه مثل ریزه کاغذوریزه چوب و... ( اسم )خرده ریزمانند ریز. کاغذ چوب .
معنی کلمه تریشه در فرهنگستان زبان و ادب
{fillet scab} [مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی نازک و تیغه مانند با سطح بی قاعده که در مجاورت گوشه ها یا در کناره های زوایای داخلی قطعۀ ریختگی به وجود می آید
معنی کلمه تریشه در ویکی واژه
تراشه ؛ هر چیز خرده ریز مانند خرده کاغذ، چوب و...
جملاتی از کاربرد کلمه تریشه
ژان-کلود تریشه (فرانسوی: Jean-Claude Trichet؛ زادهٔ ۲۰ دسامبر ۱۹۴۲) یک سیاستمدار اهل فرانسه است. او از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ رئیس بانک مرکزی اروپا بود.
به دلیل موفقیت سیاست پولیاش، دویسنبرگ در سایر ممالک اروپایی شناخته شد و منجر به انتصابش در ۱۹۹۸ میلادی به عنوان رئیس بانک مرکزی جدید اروپا در فرانکفورت شد که باعث دلخوری فراوان فرانسه که کاندید فرانسوی برای این بانک در نظر داشتن شد. گرچه که سازشی مورد توافق قرار گرفت (هرچند بهطور عمومی توسط تمامی احزاب تکذیب شد)، با این حال دویسنبرگ به مدت حداقل چهار سال خدمت کرد تا زمانی که ژان-کلود تریشه فرانسوی، هدایتگر بانک فرانسه جای او را گرفت. در ۱۹۹۹ میلادی، دویسنبرگ جایزه «چشمانداز اروپا» را به دلیل قدردانی از تلاشهای در جهت اتحاد اروپا دریافت نمود.
وجود چندین واژه برای افاده یک معنی (یا یک حوزه مرتبط معانی)، یکی دیگر از نمودهای پُرمایگی گنجینه واژگان گویش نیشابوری است. به عنوان نمونه؛ در این گویش برای اراده «قاچ» به معنای یک برش از میوه، به جز «قاچط» و «قاش» که ترکی است، پنج کلمه فارسی هم کاربرد دارد: الیف [ɑlif](=الف؛ برای قاچ باریک)، پله [pəlla] (برای قاچ بزرگ؛ دربرگیرنده نیمی از میوه)، تریشه [trišɑ] (برای قاچ بسیار نازک)، تلواش [tɑlvǎš] (برای مطلق قاچ) و فال [fǎl] (برای مطلق قاچ). نمونه دیگر: برای قسمتهای مختلف چهره، واژههای ویژهای وجود دارد: بوک [buk] (به معنای لپ)، چغند [čəqond] (به معنای فک)، ریک [rik] (به معنای فرجه دهان)، زبک [zəbɑk] (به معنای قسمت داخلی لپ) و لوپ [lup] (لپ).واژههای پرشماری نیز هست که در فرهنگها و متون نیامده یا در فارسی امروز، متروک گردیده؛ اما در گویش نیشابوری، رایج و پرکاربرد است، چند نمونه از این جمله، در زیر میآید: