ترقع

معنی کلمه ترقع در لغت نامه دهخدا

ترقع. [ ت َ رَق ْ ق ُ ] ( ع مص ) ورزیدن و فراهم آوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کسب کردن در بلاد یا کسب کردن در فراوانی نعمت. ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). تکسّب. ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه ترقع

((لم ترقع قميصك ؟ قال : يخشع القلب و يقتدى به المؤ منون ))(337)