معنی کلمه تجیبی در لغت نامه دهخدا
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) ( امرای... ) تجیبی یکی از طوایف عرب بودند که بر سرقسطه از بلاد مشهور اندلس حکومت کردند و از آن سلسله اند: منذربن یحیی تجیبی ، المنصور ( 410 هَ. ق. / 1019 م. )، یحیی بن منذر، المظفر ( 414 هَ. ق. / 1023 م. )، منذربن یحیی ( 420 هَ. ق. / 1029 م. ).
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ترجمه عباس اقبال صص 22- 23 و معجم الانساب ج 1 صص 90 - 91 و حلل السندسیه ج 2 صص 123 - 124 و دایرةالمعارف اسلام ج 4 صص 862 - 863 شود.
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) مکنی به ابوبکر. شعر بعربی میگفته. دیوان او صد ورقه است. ( ابن الندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن قاسم التجیبی مشهور به زقاق. او راست : لامیة الزقاق ، منظومه ای در فقه مالک و اول آن : ثنایی علی المولی اقدم اولا. ( معجم المطبوعات ج 1 ستون 970 ).
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) ابوالعباس احمدبن معدبن عیسی یا معدان بن عیسی بن وکیل التجیبی الاندلسی. رجوع به احمدبن معدان... در همین لغت نامه و معجم المطبوعات ج 1 ستون 628 - 629 شود.
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) ابوعمر محمدبن یوسف بن یعقوب الکندی المصری التجیبی. رجوع به محمد... شود.
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) حرملةبن یحیی. ( اعلام زرکلی ج 1 ص 162 ). رجوع به حرملة شود.
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) عبدالرحمن بن عبدالعزیز التجیبی. رئیس طایفه تجیبی است که امیر محمد الاموی برای مطیع ساختن بنی قصی از این طایفه کمک گرفت و در سال 860 م. عبدالرحمن التجیبی را بر ثغرالاعلی بولایت گماشت. رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 123 و دایرةالمعارف اسلام ج 4 ص 862 شود.
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) عتیق بن خلف التجیبی ، مکنی به ابوبکر. واعظ و مورخ مالکی و ساکن قیروان بود و از ابی زید و تبان و غیرهم کسب علم نموده و در جمادی الاَّخرسنه 422 هَ. ق. درگذشت. او راست : کتاب الافتخار و کتاب الطبقات. ( از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 651 ).
تجیبی. [ ت ُ ] ( اِخ ) علی بن احمدبن الحسن بن احمدبن ابراهیم الحرالی التجیبی المالکی الاندلسی ، مکنی به ابوالحسن. وی درشام سکونت داشت و در سنه 637 هَ. ق. درگذشت. او راست : اصلاح العمل لانتظارالاجل. الالماع بطرف من الانتفاع فی علم الحروف. ( از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 707 ).