بهنه

معنی کلمه بهنه در لغت نامه دهخدا

بهنه. [ب َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) همان بادافره است و با بای پارسی گفته اند. ( شرفنامه ). چوب مخروطی مر اطفال را که ریسمانی بر آن پیچیده و بر زمین گذاشته آن ریسمان را بکشند تا بچرخد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به پهنه شود.

معنی کلمه بهنه در فرهنگ فارسی

همان بادافره است و با بای پارسی گفته اند ٠

جملاتی از کاربرد کلمه بهنه

1. امام صادق عليه السلام از پدرانش عليه السلام از اميرالمومنين روايت مى نمايد كهفرمودند: هنگامى كه براى ادرار كردن ياغير آن بهنه شديد، (بسم الله ) بگوييد،زيرا در اين صورت ، شيطان به شما نگاه نمى كند تا كارتان تمام شود.
بهینه‌سازی میان فرآیندی، کامپایلرهای معمولی را بهنه سازی می‌کند اما با استفاده از دامنه گسترده‌تر که ممکن است شامل چندین روش، چندین پرونده یا کل برنامه باشد.
رشته کوه فارغان دارای چندین قله بالای ۳۰۰۰ متر می‌باشد که قله تشکر اولین با ارتفاع ۳۲۶۷ متر و قله بهنه با ارتفاع ۳۱۵۰ متر دومین قله این رشته کوه می‌باشند.