بهرام شاه غزنوی

معنی کلمه بهرام شاه غزنوی در دانشنامه آزاد فارسی

بهرام شاهِ غزنوی (۴۷۷ـ۵۵۲ق)
(ملقب به: یمین الدوله) از پادشاهان سلسله غزنوی آل ناصر. فرزند مسعود سوم غزنوی بود و در ۵۰۹ق وقتی برادر بزرگ ترش ، ارسلان شاه، به حکومت رسید و برادران را سرکوب یا زندانی کرد، وی به خراسان رفت و با کمک سلطان سنجر در ۵۱۰ق به غزنه حمله برد و بر ارسلان شاه چیره شد. در ۵۱۱ق، نیز با کمک سلطان سنجر، ارسلان شاه را که به غزنه حمله کرده بود، شکست داد. وی سه بار (در ۵۱۲، ۵۱۴ و ۵۲۳ق)، به هند لشکر کشید و در ۵۲۹ق، از اطاعت سنجر سرباز زد. سنجر به غزنه حمله کرد و بهرام شاه متواری و سپس تسلیم گردید. از ۵۴۳ق، تا هنگام مرگ چندین بار با غوریان جنگید. در دورۀ او کلیله و دمنه از عربی به فارسی ترجمه شد. و خود بهرام شاه نیز پادشاهی ادب دوست و عالم پرور بود و با شاعران و فضلا مانند سید حسن غزنوی، سنایی، مسعود سلمان و ابوالمعالی نصرالله منشی مصاحبت داشت.

معنی کلمه بهرام شاه غزنوی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَهْرامْ شاهِ غَزْنَوی، ابوالمظفر یمین الدوله (حک ۵۱۲-۵۴۷ق/۱۱۱۸-۱۱۵۲م)، فرزند مسعود بن ابراهیم، از سلاطین نامدار دورۀ دوم غزنوی، مادر بهرام شاه گوهر خاتون، ملقب به «مهدعراق»، دختر ملکشاه سلجوقی بود.
پس از مرگ سلطان مسعود، پسرش ملک ارسلان جای پدر را گرفت و آن گاه همۀ برادران، مگر بهرام را که درآن وقت در پایتخت نبود، از دم تیغ گذراند. بهرام به امیر کرمان پناه برد و امیر مقدم او را گرامی داشت، اما به سپاهْ وی را یاری نکرد و او ناچار روی به سلطان سنجر سلجوقی آورد و در مرو به خدمت او رسید. سنجر که در تدارک گسترش قلمرو شرقی خود بود، از این واقعه حسابگرانه بهره برد و نشستن ملک ارسلان به جای برادر (بهرام شاه) بر تخت سلطنت غزنویان را بهانه کرد و با لشکری بزرگ بدانجا تاخت. از آن سوی ملک ارسلان، قاضی ابوالبرکات را با پیشکشی های فراوان نزد سنجر فرستاد و خواستار تسلیم برادر شد. همین که لشکریان مهاجم خراسان به نزدیکی غزنین رسیدند، ملک ارسلان دوباره از سنجر خواست که از این پیکار درگذرد و برای جلب خشنودی او مهد عراق را با ۲۰۰ هزار دینار و هدایای پربها نزد سلطان سنجر فرستاد؛ اما این چاره اندیشی نیز مؤثر نیفتاد. سرانجام لشکر سنجر در جنگی خونین سپاه غزنوی را تارومار، و غزنین را تسخیر کرد (۵۱۰ق/۱۱۱۶م) و بهرام شاه را برتخت نشاند. سنجر در برابر این تاج بخشی به بهرام تکلیف کرد که هر روز هزار دینار به خزانۀ او رساند و عاملی نیز از دیوان خویش برای تحصیل این خراج برگزید. و خود پس از ۴۰ روز با اموال فراوان غزنین را به جانب مرو ترک گفت.
قتل ملک ارسلان
پس از خروج سنجر از غزنین، ملک ارسلان که به هندوستان متواری شده بود، برای بازپس گیری این شهر با لشکری بدانجا هجوم برد. بهرام شاه سراسیمه به بامیان گریخت و به سنجر نامه نوشت و یاری خواست. سنجر باردیگر بدانجا تاخت و ملک ارسلان گریخت و به هنگام آوارگی به دست مردان سنجر افتاد و به فرمان بهرام شاه کشته (۵۱۲ق/۱۱۱۸م)، و در کنار آرامگاه پدرش دفن شد، اما چون سپهسالار هندوستان به فرمان بهرام شاه گردن ننهاد، او ناچار قصد هندوستان کرد و در حوالی ملتان سپاه هند را به سختی شکست داد و از سوی خود امیری برآنجا گماشت و بازگشت.
درگیری با سنجر
از حوادث خفت بار سومین دهۀ سلطنت بهرام، درگیری او با سنجر بر سر خراج هزار دینار روزانه بود. بهرام شاه در این زمان از پرداخت آن خراج طفره رفت و خواست خود را از قید سیطرۀ سنجر آزاد کند. از این رو، سنجر به بهانۀ ظلم و بیدادگری بهرام برمردم، لشکر به غزنین فرستاد (۵۲۹ق/۱۱۳۵م). شاه غزنوی که تاب رویارویی نداشت، صلح خواست. سنجر او را به حضور فرمان داد، ولی بهرام که بیمناک بود، از غزنین گریخت و سپاه سلجوقیان شهر را به باد غارت دادند و بازگشتند. بهرام شاه نیز به غزنین بازگشت و ناچار به دادن خراج گردن نهاد.
دشمنی با غوریان
...

جملاتی از کاربرد کلمه بهرام شاه غزنوی

سلطان بهرام شاه غزنوی آخرین پادشاه غزنوی بود که به مدت سی و پنج سال بر غزنی، اولین پایتخت غزنویان حاکم بود. وی در سال ۵۴۷ در غزنی توسط سیف الدین سوری شکست خورد، اما سال بعد پایتخت را پس گرفت. علاءالدین حسین جهانسوز، سلطان غوریان، در انتقام مرگ برادرش قطب الدین غوری، که داماد پادشاه بود اما به دلیل تخلف جزئی کشته شده بود، در سال ۵۴۷ این شهر را فتح کرد. سپس وی این پایتخت باشکوه غزنویان را یکنواخت و به مدت ۷ روز آن را سوزاند که به «جهانسوز» معروف شد. غزنی با مداخله سلجوقیان که به کمک بهرام شاه آمده بودند، دوباره احیا گردید. مبارزات غزنویان و غوریان در سالهای بعد همچنان ادامه یافت تا اینکه قلمرو غزنوی و زابلستان قبل از غوریان به دست گروهی از ترکان اوغوز پامال گردید. قدرت غزنویان در شمال غربی هند تا زمان غلبه غوریان بر لاهور الی سلطنت خسرو ملک غزنوی در سال ۵۵۵ فراهم بود.