بنو عباد

معنی کلمه بنو عباد در لغت نامه دهخدا

بنوعباد. [ ب َ ع َب ْ با ] ( اِخ ) سلسله عرب نژاد که در قسمت اعظم قرن 5 هَ. ق. در قسمتهای جنوبی و غربی اندلس فرمانروایی کردند و پایتخت آن سویل ( اشبیلیه ) بود. مؤسس سلسله ، ابوالقاسم محمدبن عباد قاضی سویل بود. ( از دائرةالمعارف فارسی ).

معنی کلمه بنو عباد در فرهنگ فارسی

سلسل. عرب نژاد که در قسمت اعظم قرن ۵ ه . ق . در قسمتهای جنوبی و عربی اندلس فرمانروایی کردند و پایتخت آن سویل بود . موسس سلسله ابوالقاسم محمد بن عباد قاضی سویل بود .

جملاتی از کاربرد کلمه بنو عباد

اما در زمانی که فرهنگ مناطقی که زمانی تحت کنترل خلافت مسلمانان بود، در نتیجهٔ حملهٔ مغولان و استقرار ایلخانیان در حال افول بود، در آندلس هنوز این فرهنگ در حال رشد و نمو بود و تأثیر فرهنگ موسیقایی اعراب به مناطق دیگر اروپا نیز رسیده بود. این منطقه البته بین خلفای مختلف تقسیم شده بود که در مالاگا، آلگسیراس، سویل، گرانادا، کوردوبا، والنسیا، ساراگوسا و غیره هر یک برای خویش درباری به پا کرده بودند. اما از میان ایشان بنو عباد که بر کوردوبا حکم می‌راند، قدرتمندترین سلسله بود و علاقهٔ ایشان به علوم و هنرها زمینهٔ تداوم رشد موسیقی را فراهم کرد. با این حال در دهه‌های بعد و با قدرت گرفتن مسیحیان که وارد دوران رنسانس شده بودند، منطقهٔ آندلس به صحنهٔ کشمکش بین مسیحیان همسایه از یک سو، و مسلمانان آندلس و مراکش از سوی دیگر تبدیل شد و رشد فرهنگ در این منطقه نیز محدود گشت.