بلسام

معنی کلمه بلسام در لغت نامه دهخدا

بلسام. [ ب ِ ] ( ع اِ ) برسام. ( منتهی الارب ). برسام ، که علت و مرض مشهوری است. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به برسام شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بلسام

درختان سوزنی از قبیل کاج سیاه، کاج سفید و سرو بلسام حاکم بر گیاهان بومی منطقه هستند. بزرگترین درخت تشخیص‌دهنده (برگ‌ریز) بلوط سفید است؛ درختان با ارتفاع کمتر شامل الدر، گیلاس و خرمای کوه نیز وجود دارند. از میان گونه‌های درختی که وارد شده‌اند، افراز میپل بیشترین تعداد را دارد و میپل نروژی نیز رایج است. از دیگر گونه‌های غیربومی درختان می‌توان به کاج بلو، ارکیده معمولی، بیچ اروپایی و تیله کوچک‌برگ اشاره کرد.