بزرگ فرمدار

معنی کلمه بزرگ فرمدار در لغت نامه دهخدا

بزرگ فرمدار. [ ب ُ زُ ف َ م َ ] ( اِ مرکب ) وزیر اعظم. ( یادداشت بخط دهخدا ). بزرگ فرماندار.

معنی کلمه بزرگ فرمدار در فرهنگ فارسی

وزیر اعظم بزرگ فرماندار .

جملاتی از کاربرد کلمه بزرگ فرمدار

ترتیب اولویت بزرگان دربار اردشیر، برپایهٔ کتیبهٔ شاپور یکم بر کعبه زرتشت دانسته است. بدین ترتیب نخست چهار شاه با داشتن حق جانشینی مورثی در خانوادهٔ خویش به‌شمول سَتارُپ شاه اَبَرینَگ (ابرینه؛ «[سرزمین‌های] فراتر»؛ نیشابور، یا خراسان)، اردشیر شاهِ مرو، اردشیر شاهِ کرمان، اردشیر سکان‌شاه (سیستان‌شاه)[پ ۱۶] آمده است. پس از آن، نام سه ملکه به‌قرار «دینگ بازرنگی» مادربزرگ اردشیر، «رودک» مادر اردشیر و «دینگ بابکان» خواهر و همسر اردشیر ذکر شده است. سپس نام «اردشیر بیدخش» و «بابک هزاربد» و پنج عضو از خاندان‌های بزرگ، به‌ترتیب «دیهین» از خاندان وراز، ساسان از خاندان سورن، ساسانِ اندیگان‌خدای و پیروز و گوک از خاندان کارن[پ ۱۷] به‌همراه «ابرسامِ فَراردشیر» که احتمالاً مشاور ارشد بوده، آمده است. پس از آن، ذکر نامِ پانزده شخصیت برجسته به‌میان آمده که شامل «سپهبد»، «دبیرفت»، آیوندبد (رئیس تشریفات)، فرمدار و دبیرانش و مقامات مذهبی شامل هیربد و موبد و مغ، گفته شده است. براساس این کتیبه، مناصب بزرگ فرمدار، موبدان موبد و هیربدان هیربد، در زمان اردشیر هنوز پایه‌گذاری نشده‌بودند.