برازه. [ ب َ زَ / زِ ] ( اِ ) زبانه آتش. ( تاریخ قم ). اَفرازه. لهیب.شعله. گرازه ( در تداول مردم قزوین ) : از دور آتشی دیدند بر صحرای براوستان گفتند آن چیست ، گفتند برازه است آن یعنی زبانه آتش. ( تاریخ قم ص 63 ).
جملاتی از کاربرد کلمه برازه
در سال ۱۵۹۶ سباستین ویسکاینو (Sebastián Vizcaíno) وقتی وارده این منطق برازه ساختن شهر شد به آن نام لا پاز را داد. برگردان لا پاس به فارسی "صلح" است.