برگذاشتن. [ ب َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) درگذرانیدن. برتر بردن. برافراختن. رفعت بخشیدن. ( یادداشت دهخدا ) : گر ایدون که زنهار خواهی ز من سرت برگذارم از این انجمن.فردوسی.بدست اندرون جز کمندی نداشت پس خسرو اندر همی برگذاشت.فردوسی.برکشیدی مرا به چرخ برین قدر من برگذاشتی ز قمر.فرخی.به دانش گرای ای برادر که دانش ترا برگذارد از این چرخ اخضر.ناصرخسرو.سر من آنجا باشد که خاک پای تو است اگرچه سر به فلک برگذارم از املاک.سوزنی.|| فیصله دادن. تمام کردن. انجام دادن : وی این کار را برنخواهد گذاشت و امیری خراسان وی را خوش آمده است. ( تاریخ بیهقی ص 545 ). و رجوع به برگذاردن شود.
معنی کلمه بر گذاشتن در فرهنگ فارسی
در گذرانیدن برتر بردن .
جملاتی از کاربرد کلمه بر گذاشتن
محبوبیت مداوم عصر حجر متکی بر گذاشتن نگرانیها و دغدغههای روزانه زندگی مدرن در کنار محیط عصر سنگی میباشد. عصر حجر در سه دهه موفقترین مجموعه تلویزیونی پویانمایی بود، تا زمانی که سیمپسونها عرضه شد. در سال ۲۰۱۳، تیوی گاید عصر حجر را در رده دوم عالیترین کارتونهای تلویزیون در طول تاریخ قرار داد (بعد از سیمپسونها).
در این جلسه، مختار تردیدهای خود را در مورد اهداف ایتالیا پنهان نکرد، بنابراین او خواستار حضور ناظران از مصر و تونس شد تا شاهد توافق حاصل شود، و ده شرط مصالحه با ایتالیا را از در میان آنها - و برابری بین لیبیاییها و شهرکنشینان ایتالیایی، علاوه بر حضور ناظران - تضمین حقوق دینی و فرهنگی را با اجازه دادن به آموزش اسلام، زبان عربی و حقوق سیاسی با اجازه دادن به مردم برای انتخاب دولت علاوه بر گذاشتن سلاح در دست شهروندان لیبیایی.
قريب يك سال يا زياده بر آن گذشت بر اينحال كه مشغول معالجه اين قروح بود به انواع معالجات و هيچ يك از آنها ملتئم نشد،بلكه هر روز بر جراحت افزوده مى شد و در اين مدّت طولانى قادر نبود بر گذاشتن پابر زمين و او را از جانبى به جانبى به دوش مى كشيدند.
چون او را به به پا داشتم شروع كرد به راه رفتن در فضاى حجره و در آن شب چنانبود كه قدرت نداشت بر گذاشتن قدمش بر زمين و قريب يكسال يا زياده چنين بر او گذشته بود و از مكانى به مكانى او راحمل مى كردند.