بدبده. [ ب َ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) بلدرچین. کرک. سَلْوی ̍. سمانی. سمانه. ورتیج. بودنه. سماری. قتیل الرعد. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ صوت ) حکایت صوت بلدرچین. بانگ بودنه. اسم صوت بلدرچین. نام آواز بودنه. ( یادداشت مؤلف ). بدبده. [ ب َ ب ِ دِه ْ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله. غریم سوء.بل . مقابل خوش حساب ، خوش معامله. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه بدبده در فرهنگ عمید
= بلدرچین کسی که وام خود را ندهد یا در دادن آن مسامحه و تٲخیر می کند، بدحساب.
معنی کلمه بدبده در فرهنگ فارسی
کسی که وام خود را ندهد یا مسامحه کند ( صفت ) آنکه قرص خود را بموقع و بسهولت نپردازند کسی که وام خویش را بسختی و با مراجع. مکرر ادا کند . بلدرچین کرک .
معنی کلمه بدبده در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:بلدرچین
معنی کلمه بدبده در ویکی واژه
[bædbæde] برگرفته از آوای سههجایی این پرنده. بر اساس افسانهای ایرانی این پرنده بهناحق دانهای گندم از مال کودک صغیری خورد، و سپس از این کارِ بد خود پشیمان شده، دائماً تکرار می کند که «بَد بَده» [=] کار بَدْ بد است.[۱] پرندهای کوچک از راستهٔ ماکیانسانان، تیرهٔ قرقاولسانان ↑ بلدرچین دانشنامهٔ جهان اسلام
جملاتی از کاربرد کلمه بدبده
ناحیهٔ بدبده (به عربی: مدیریة بدبدة) یک ناحیه در یمن است که در استان مأرب واقع شدهاست.