ایشوع. ( اِخ ) پس خدای تعالی صورت عیسی را به ایشوع افکند. مهتر جهودان او را بگرفتند و هر چند که گفت من ایشوعم سود نداشت ، و بر دارش کردند و نزدیک جهودان و بعضی ترسایان چنانست که او عیسی بود، قوله تعالی : و ماقتلوه و ماصلبوه و لکن شبه لهم : و ایشوع هفت روز بر دار بماند. ( مجمل التواریخ و القصص ص 218 ). یافته از ره اصول و فروع بخت ایشوع و رای بختیشوع.نظامی.
جملاتی از کاربرد کلمه ایشوع
به نظر میرسد که جمعیت مسیحیان منطقه مرو در طول قرن ششم افزایش یافته است، چرا که در سال 554 در شورای مار یوسف از اسقف مرو به عنوان مطران یاد میشود و اسقف هرات نیز اندکی بعد عنوان مطران مییابد. اولین بار از مطران هرات به عنوان یکی از حاضران شورای مار ایشوعیهب اول در سال 585 نام برده میشود. اهمیت روزافزون منطقه مرو برای کلیسای شرق با ظهور چندین مرکز مسیحی دیگر در اواخر قرن پنجم و ششم بروز مییابد. در پایان قرن پنجم، اسقفنشین ابرشهر (نیشاپور) شامل شهر طوس نیز می شد که نام آن در سال 497 در لقب اسقف یوحنس «طوس و ابرشهر» آمده است. به نظر می رسد که چهار اسقفنشین دیگر نیز در قرن ششم ایجاد شده باشد. نام اسقف یوحنان «ابیورد و شهر پیروز» و اسقف تئودور مروالرود در جمله پذیرندگان تصمیمات شورای مار یوسف در سال 554 آمده است (دومی از طریق نامه)، و نیز اسقف حبیب «پوسنگ» و اسقف جبرائیل «بدیسی و قادستان» از طریق نایب خود از تصمیمات شورای ایشوعیعب اول در سال 585 اعلام تبعیت کردند. از هیچ یک از این چهار حوزه دیگر اسمی ذکر نمیشود و مشخص نیست که در چه زمانی از بین رفته اند.
اگر روایت قفطی را دربارهٔ ورود ماسویه به بغداد بپذیریم، جبرائیل بن بختیشوع برجستهترین و احتمالاً نخستین استاد یوحنا در طب بوده و همو یوحنا را به ریاست شاگردان خود گماردهاست (تاریخ الحکماء، ۳۸۴). همچنین گویا [عیسی بن نون] (یا ایشوع برنون) نیز که سپس بطریق نسطوریان شد، مدتی استاد او بودهاست (عمروبن متی، ۶۹؛ ماری بن سلیمان، ۷۵). لئون آفریقایی متذکر شده که یوحنا در آغاز میخواست به کلیسا بپیوندد، اما اشتغال به علوم او را از این کار بازداشت (لکلرک، I / 106). با اینهمه به نظر میرسد که به مقام شمّاسی کلیسا نیز نائل آمد، زیرا در برخی از روایات از او با عنوان شماس یاد شدهاست ([قفطی]، همان، ۳۸۷؛ [ابن ابی اصیبعه]، ۱ / ۱۷۷). یوحنا با آنکه بیشتر در طب تحصیل کرده بود، ولی گویا منطق و حکمت نیز تدریس میکردهاست و مجالس درس او را پررونقترین محافل علمی آن روز شمردهاند که همهٔ گروههای اهل ادب در آن حاضر میشدند (همو، ۱ / ۱۷۵–۱۷۶). به روایت ابن جلجل (ص ۶۵)، هارونالرشید او را به ترجمهٔ کتابهای طبی که از آنقره ([آنکارا]) و عموریه آوردند، مأمور کرد و نویسندگانی ماهر در خدمتش گماشت. از این رو به نظر میرسد که یوحنا جز سریانی و عربی، زبان یونانی نیز میدانستهاست. اما این روایت به اقرب احتمال مربوط به روزگار مأمون و تلاش او جهت ترجمهٔ آثار [یونانی] و نیز دورهٔ معتصم و فتح عموریه است (قس: سید، ۶۵؛ EI2).