اوروق

معنی کلمه اوروق در لغت نامه دهخدا

اوروق. ( ترکی - مغولی ،اِ ) اوروغ : پیغام داد که خدای جاوید چنگیزخان و اوروق را برکشید. ( جامعالتواریخ رشیدی ). و چون اوروق چنگیزخان را این دولت و سعادت دست داده... ( جامعالتواریخ ). و چگونه شاید که اوروق و اعقاب بزرگان هر قوم بر مجاری احوال پدران... واقف و مطلع نباشند. ( جامع التواریخ رشیدی ). رجوع به ماده قبل شود.

معنی کلمه اوروق در فرهنگ فارسی

( اسم ) خانواده دودمان خویشان اعقاب .

جملاتی از کاربرد کلمه اوروق

در سلجوق‌نامه آمده‌است که «سلجوق بن لقمان از نژاد طوقشورمیش بود پسر گوگجو خواجه که خرگاه‌تراش پادشاهان ترک بود از اوروق و استخوان قیق (قویوق).» همان‌جا آمده‌است که او پنج پسر داشت: «اسرائیل، میکائیل، موسی بیغور، یونس و یوسف.»