اندرابه

معنی کلمه اندرابه در لغت نامه دهخدا

اندرابه. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) اندرآب. رجوع به اندرآب شود.
اندرابه. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) دهی است در دو فرسنگی مرو. سلطان سنجر را در آن قصرهایی بوده است. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه اندرابه در فرهنگ فارسی

دهی است در دو فرسنگی مرو سلطان سنجر را در آن قصرهایی بوده است ٠

جملاتی از کاربرد کلمه اندرابه

کان‌های نقره پنجشیر از دیرباز مشهور بوده است و برخی از جغرافی‌نویسان سدهٔ ۴ق از آن یاد کرده‌اند. اصطخری نوشته است که نقره‌های پنجشیر به شهر اندرابه(اندرآب)برده می‌شد و در آن‌جا از آن سکه می‌زدند. مقدسی از کوه نقرهٔ (جبل‌الفضة) این شهر یاد کرده و افزوده است که در آن‌جا، درم (سکهٔ سیمین) بسیار است (ص۳۰۳). این کوه مشرف به شهر و بازار آن بوده است، و به سبب سوراخ‌های بسیاری که کنده بودند، همچون غربالی به نظر می‌رسیده است (سمعانی، ۲/۳۳۴). کان‌های نقرهٔ پنجشیر، غنی‌ترین کان‌های نقره، در بخش شرقی سرزمین‌های اسلامی به‌شمار می‌آمده است (بارتولد، ۱/۱۷۴). امروزه در پنجشیر، افزون بر نقره، کان‌های لاجورد، زمرد و نیز سنگ‌های گرانیت و مرمر به فراوانی یافت می‌شوند (پهلوان، ۳۹۴؛ گروموف، ۱۱۴).