اماجد

معنی کلمه اماجد در لغت نامه دهخدا

اماجد. [ اَ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ امجد. بزرگان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از المنجد ). بزرگتران. و رجوع به امجد شود.

معنی کلمه اماجد در فرهنگ عمید

= امجد

معنی کلمه اماجد در فرهنگ فارسی

جمع امجد
( صفت ) جمعامجد بزرگوارتران بزرگواران.

جملاتی از کاربرد کلمه اماجد

کتابی است شامل یک مقدمه و دہ باب و خاتمه ای کوتاہ که بگفتهٔ مؤلف باستدعای جمعی از ملوک و حکام و اماجد و اشراف نوشته شدہ و مفصل ترین آثار میر سید علی همدانی است۔ نام مؤلف و کتاب در مقدمه بطور صریح آمدہ و علت تسمیهٔ آن به ذخیرۃ الملوک چنین توجیه شدہ است: ’’ این کتاب را بحکم باعثهٔ اصلی (استدعای ملوک و حکام) ذخیرۃ الملوک نام کردہ شد‘‘۔اکثر مطالب این کتاب در حقیقت ترجمه و تلخیص کتابھائی از احیاء علوم‌الدین ابوحامد محمد غزالی است که مؤلف خود نیز مطالب زیادی بر آنھا افزودہ ولی در متن بھیچ وجه باین نکته اشارہ نکردہ است و تنھا در یک مورد از غزالی و احیاء علوم‌الدین نام بردہ که آن نیز مشعر بمعنی ترجمه و اقتباس نیست۔ این موضوع ایجاب کرد که موارد متعددی از ذخیرۃ الملوک با احیاء علوم‌الدین و کیمیای سعادت غزالی ـ که غزالی خود در آن مقدار زیادی از احیاء علوم‌الدین را بفارسی ترجمه کردہ۔