(هو المجیب) نامه آن جناب بین یدی العرش حاضر و بر مقر انه لا یعرف بما سواه واصل و ما فیه بلحاظ الله ملحوظ آمد. سئوال شده بود از اینکه چگونه میشود که حرف علیین بسجین تبدیل میشود یا اثبات بنفی راجع گردد یا ثمره جنیه از لطافت ممنوع شود یا مرآت از اشراقات انوار آفتاب معانی محروم ماند. فنعم ما سئلت و کنت من السائلین. بسیار سئوال شما مقبول افتاد چه که الیوم لازم است هر نفسیکه از عرفان معضلات مسائل الهیه عاجز شود از شریعه علم ربانیه و فرات حکمت صمدانیه سائل و آمل گردد که شاید برشحی از آن مشروب شود و بر بساط سکون و ایقان مستریح گردد… چه که الیوم بر هر نفسی من عند الله فرض شده که بچشم و گوش و فؤاد خود در امر او ملاحظه نماید و تفکر کند تا از بدایع مرحمت رحمن و فیوضات حضرت سبحان باشراقات شمس معانی مستنیر و فائز شود و علتی که جمیع ناس را از لقاء الله محروم نموده و بما سواه مشغول داشته اینست که بوهم صرف کفایت نمودهاند و بآنچه از امثال خود شنیده قناعت کردهاند براههای مهلک تقلید مشی نمودهاند و از مناهج تجرید محروم شدهاند.