معنی کلمه الاسماء و الصفات در دانشنامه اسلامی
مولف چنانکه خود اشاره کرده، این اثر را به درخواست و تشویق ابومنصور محمد بن حسن بن ایوب اصولی نگاشته است.
کتاب در سه جزء(یک مجلد) سامان یافته و مشتمل بر مقدمه ای به قلم محقق اثر؛ دکتر عبدالرحمن عمیره، خطبه مولف و حدود نود باب می باشد.
از جمله مباحث مهم کلامی اسماء و صفات خداوند است که از قرن دوم هجری در محافل کلامی امامیه و اهل سنت، از جمله معتزله مطرح شد. اسماء و صفات معمولا از دیدگاه پدیدارشناسی و معناشناسی و هستی شناسی بررسی می شود. متکلمان و محدثان، از جمله ابوبکر بیهقی بیشتر دیدگاه نخست را اختیار کرده اند. شیوه مولف بیشتر روایی است. وی با ذکر احادیث نبوی به نقل و توضیح روایات پرداخته و در بسیاری از موارد از صحاح سته بهره گرفته و بدان ها استناد جسته است. بیهقی چنانکه در مقدمه اثر خود اشاره کرده، قایل به توقیفی بودن اسماء و صفات الهی است. او نیز همچون معتزلیان بغداد و برخی از متکلمان امامیه بر این اعتقاد است که در نامیدن و وصف کردن خداوند نباید از اسماء و صفات منصوص در کتاب و سنت و اجماع البته اجماع سلف قبل از ظهور بدعت ها تجاوز کرد. وی در اثر خود نیز مقید بوده است که از این حد فراتر نرود.
بیهقی صفات خداوند را به دو دسته تقسیم کرده است:1)صفات ذاتی که ازلی و ابدی باشد.2)صفات فعل که فقط ابدی اند. مولف در باب اول آیاتی از قرآن کریم و چند حدیث نبوی که در آن ها بر اثبات اسماء الهی تاکید شده نقل کرده و در ابواب بعدی از شمار اسماء الهی سخن به میان آورده است. به گفته وی، قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که خداوند دارای نود و نه اسم است، به معنی نفی سایر اسماء نیست، بلکه منظور آن حضرت از تحدید اسماء ذکر اخص و آشکاراتر آن هاست. بیهقی با استناد به قول ابوعبدالله حسین بن حسن حلیمی درباره ذات باری تعالی اعتقاد و اقرار به پنج اصل زیر را واجب شمرده است: 1) اثبات ذات باری که موجب رفع تعطیل است. 2)اثبات وحدانیت خداوند که موجب برائت از شرک است. 3) اثبات اینکه او نه جوهر است و نه عرض که دفع تشبیه می کند.4) اثبات اینکه ماسوای حق همه ابداع و اختراع او هستند که موجب برائت از قول به علت و معلول می شود. 5) اثبات اینکه خداوند مدبر آفریدگان خود است که موجب بطلان ادعای معتقدان به تدبیر طبایع یا کواکب یا ملائکه می شود. مولف بر این اساس در نخستین تقسیم بندی خود، اسماء الاهی را به پنج دسته تقسیم کرده است: 1) اسماء مربوط به اثبات ذات باری: قدیم، الاول و الآخر، الباقی، الحق المبین، الظاهر و الوارث. 2) اسماء مربوط به اثبات وحدانیت ذات: واحد، الوتر، الکافی، العلی. 3) اسماء نافی تشبیه مانند احد، عظیم، عزیز، متعالی، الباطن، الکبیر، السلام، الغنی، السبوح، القدوس، المجید، القریب، المحیط. 4) اسمایی که اثبات ابداع و اختراع می کند، مانند الله، الحی، القادر، العالم، الحکیم، السید، الجلیل، البدیع و....5) اسمایی که تدبیر حضرت حق را اثبات می کند. مانند: المدبّر، القیّوم، الرحمن الرحیم، الحلیم، الکریم، العفوّ، الغافر و....وی اسماء دیگری را نیز به نقل از ابوعبدالله حلیمی ذکر کرده است. او همچنین با استناد به سخن ابن عباس حروف مقطعه قرآن را، از جمله اسماء الهی دانسته و در شرح «کهیعص» گفته است: کاف از کریم، هاء از هادی، یاء از حکیم، عین از علیم و صاد از صادق برگرفته شده است. به گفته وی به نقل از ابوعبدالله حلیمی خداوند معانی تمامی اسماء را در لا اله الا الله گنجانده و ا ز همین رو است که آن را به خود اختصاص داده است. بیهقی کوشیده است که این قول را با تقسیم بندی پنج گانه اسماء و صفات تطبیق دهد. وی آیات و احادیث بسیاری درباره شأن و عظمت لا اله الا الله و فضیلت آن ذکر کرده است. بیهقی ضمن بیان صفات ذات و صفات فعل، صفات را به اعتباری دیگر، بر دو دسته؛ یعنی صفاتی-خواه صفات ذات و خواه صفات فعل- که با دلالت عقلی و صفاتی که بر اساس خبر- قرآن و حدیث-قابل اثبات اند، تقسیم کرده است. دسته اول، مانند حیات، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر و کلام(صفات ذات) و خلق و رزق و احیاء و اماته و...(صفات فعل)، دسته دوم، مانند وجه، یدین و عین(صفات ذات) و استواء بر عرش، اتیان و نزول(صفات فعل). او همچنین معتقد است که صفات و اسماء ذات جدای از مسمّی نیستند؛ در حالی که صفات فعل جدای از ذات اند.