الادب المفرد

معنی کلمه الادب المفرد در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «الأدب المفرد» اثر ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بخاری جعفی است که به زبان عربی نوشته شده است و موسوعه ای است در آداب اسلامی.
محمد عبدالقادر عطا، به کار تحقیق و حاشیه نگاری بر این کتاب، همت گمارده است.
در ابتدای کتاب، مقدمه ای از محقق، همچنین شرح حالی از مؤلف کتاب توسط محقق ذکر شده است و در ادامه، درباره کتاب و روش تحقیق در آن پرداخته شده است.
این کتاب، 644 باب دارد که در هرکدام، مطالبی در مورد ادب و اخلاق بیان شده است.
درباره محتوا و ویژگی های این کتاب، نکات زیر قابل توجه است:

جملاتی از کاربرد کلمه الادب المفرد

372- ابوعبدالله محمد بن اسماعيل البخارى ، الادب المفرد، نشره قصى محب الدينالخطيب ، القاهرة ، 1379 ق . ص 447؛ ابوعيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذى ،سنن الترمذى ، دارالفكر، بيروت ، ج 4، ص 316؛ مسند الشهاب ، ج 1، ص 431.
360- ابن هشام ، سيره ، ج 3، ص 250. الاصابه ، ج 4، ص 302 و 303. از ابناسحاق و از بخارى در الادب المفرد. و در التاريخ به سند صحيح . و مستغفرى از طريقبخارى نقل كرده و ابوموسى از طريق مستغفرى ، التراتيب الادارية ، ج 2، ص 113 و ج1، ص 453 و 454 و 462 از افراد فوق الذكرنقل كرده است . الاستيعاب حاشيه الاصابة ، ج 4، ص 311.المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام ، ج 8، ص 387 بهنقل از الاصابة .
(صلى الله عليه عشر صلوات ) (رك : الادب المفرد، ص 94، بهنقل از تذكرة السامع ، ص 177. مسند احمد3/102 و 261. مسند دارمى ، (رقاق ) 58).
426- الادب المفرد، ص 167؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 761.
227) مراجعه شود به : صحيح ترمذى ، ج 2، ص 307، مسند احمد بنحنبل ، ج 4، ص 172، سنن ابن ماجه ، ج 1، ص 51 و 144، مجمع الزّوائد هيثمى ، ج 9،ص 181، المعجم الكبير للطّبرانى ، ج 3، ص 22، موارد الظّماَّن هيثمى ، ص 2240،مشكاة المصابيح ، ص 1660، كنزل العمّال ، ج 12، رقم 34264، 34289، 34328 و ج13، رقم 37684، اسدالغابة ، ج 2، ص 19 و ج 5، ص 130، التاريخ الكبيرللبخارى ، ج 8، ص 415، الادب المفرد للبخارى ، ص 364، اتّحاف السّادة ، ج 5، ص307، مستدرك حاكم ، ج 3، ص 177، مختصر تاريخ دمشق ، ج 4، ص 218، السّلسلةالصّحيحة ، ص 1227، كشف الخفا، ج 1، ص ‍ 429. در بعضى از ماَّخذ ياد شده ، عين قضيّهبا اندك تفاوتى آمده و در بعضى جمله ((حسين منّى وانا من حسين احب اللّه من احبّ حسيناً.))آمده و در بعضى ديگر جمله ((حسين منّى وانا منه .)) بدون ذكر داستان مذكور آمده است .
786- بخارى در الادب المفرد، باب معانقه الصبى ، ح 364؛ ترمذى ، ج 13، ص195، باب مناقب الحسن و الحسين ؛ ابن ماجه ، كتاب المقدمه ، باب 11، ح 144؛ مسنداحمدت ج 4، ص 172؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 177 كه او و ذهبى حديث راصحيح دانسته اند؛ اسدالغابه ، ج 2، ص ‍ 19 و ج 5، ص 130.