افسر شدن
معنی کلمه افسر شدن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه افسر شدن
همزمان، رشته قتلهایی توسط یک مجرم در حال انجام هستند و از آن جایی که قاتل، اعضای بدن مقتولانش را به صورت تکههایی یخزده و بیخون در گوشهای از شهر رها میکند رسانهها و پلیس او را «قاتل کامیون یخچالدار» خطاب میکنند. دکستر با توجه به شواهد و تجربیات خودش، الگوهایی را از رفتار این قاتل متوجه میشود و با خواهرش دبرا درمیان میگذارد و دبرا با مطرح کردن این شواهد به افسر شدن در بخش جنایی ارتقا درجه پیدا میکند. تحقیقات دبرا باعث آشنایی او با پروتزیستی به نام رودی کوپر میشود که در ادامه آنها وارد رابطه میشوند. در همین حین، قاتل کامیون یخچالدار با ورود به آپارتمان دکستر سر نخهایی طعنه آمیز در آنجا قرار دادهاست و دکستر با دیدن آنها متوجه میشود که قاتل او را میشناسد و میخواهد با او وارد بازی شود.
عشق باشد افسر شاهان قرین عشق شو بر سر شاهان عالم خواهی از افسر شدن
وزیری زمانی که چهارده ساله بوده به همراه پدرش (که به ریاست قشون استرآباد منصوب شده بود) به استرآباد (گرگان) رفت و از شیپورچیهای آن قشون نواختن شیپور را فراگرفت. همین رویداد زمینهٔ آن شد که در چهاردهسالگی و زودتر از سن معمول، به ارتش وارد شود. وقتی وزیری به تهران بازگشت، رئیس قزاقخانه، ژنرال لیاخوف به وی پیشنهاد داد که شیپورچی قشون او بشود، اما وزیری که سودای افسر شدن داشت، به کمک پدرش وارد مدرسهٔ نظام شد. در پانزده سالگی نزد داییاش حسینعلیخان فراگیری تار را شروع کرد. وزیری تا بیستسالگی در ارتش بود اما در این سن و زمانی که در سفری از شیراز به تهران بود، در میانهٔ راه خبر بهتوپبستن مجلس را شنید لذا به اصفهان رفت و در سالهای پس از آن مدتی از فعالیت ارتشی به دور ماند و روی موسیقی تمرکز کرد.