معنی کلمه افریننده در لغت نامه دهخدا
چنین گفت کای داور دادِ پاک
توئی آفریننده باد و خاک.فردوسی.به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را.فردوسی.کز اویست پیروزی و دستگاه
هم او آفریننده هور و ماه.فردوسی.بدین آلت و رای و جان و توان
ستود آفریننده را چون توان ؟فردوسی.بداندیش ِ ما را تو کردی تباه
توئی آفریننده هور و ماه.فردوسی.هم او آفریننده روزگار
به نیکی هم او باشد آموزگار.فردوسی.چو بهرام را دید داننده مرد
بر او آفریننده را یاد کرد.فردوسی.یقین ْ مرد را دیده بیننده کرد
شد و تکیه بر آفریننده کرد.سعدی.آنکه خود را شناخت نتواند
آفریننده را کجا داند؟امیرخسرو.