اغن

معنی کلمه اغن در لغت نامه دهخدا

اغن. [ اَ غ َن ن ] ( ع ص ) از بینی سخنگوی. و کذا ظبی اغن و طیر اغن ، قاله الجوهری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنکه سخن از بینی گوید. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). آنکه سخن به بینی گوید. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). آنکه سخن در بینی گوید. ( المصادر زوزنی ). منگان. که سخن از بینی گوید. آهویی که برآورد آواز از سوراخ بینی خود. ( یادداشت بخط مؤلف ). آنکه دارای غنه باشد. یقال : «رجل اغن و امراءة غناء». ( از اقرب الموارد ).
- ظبی اغن ؛ آهویی که از بینی آواز دهد. ( از اقرب الموارد ).
|| واد اغن ؛ وادی بسیارعلف که در وی مگس و آواز وی بسیار باشد. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). وادی بسیار علفناک. ( از اقرب الموارد ). کثیرالاشجار. فاذا ذهبت الریح فیها سمعت له غنة.
- مکانی اغن ؛ بسیارگیاه. بسیارمردم. ( یادداشت بخط مؤلف ).
اغن. [ اَ غ َن ن ] ( اِخ ) نام و لقب دو تن باشد: 1- نام یکی از اصحاب طلیحة. 2- لقب یزیدبن اعور. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه اغن

پیر دم زد ز عالم ارواح گفت: اغنی الصّباح عن مصباح