اغم
معنی کلمه اغم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اغم در دانشنامه اسلامی
کسی که بر پیشانی او مو روییده است، باید مانند فرد معمولی و متعارف وضو بگیرد و آن بخش از پیشانی را که جزء صورت به شمار میرود بشوید.
تیمم فرد اغم
تیمم بر مویی که بر پیشانی روییده، صحیح است.
جملاتی از کاربرد کلمه اغم
پس از آن مابقی نفرات به رهبری عبدالمومن به اغمات فرار کردند، اما باز در هیلانه با مرابطون درگیر شدند، که با شکست دوباره آنها همراه بود.
در سال ۱۰۹۱، المعتمد به اسارت آلموراویان درآمد و به اغمات مراکش تبعید شد، و در نهایت در همانجا به سال ۱۰۹۵ درگذشت. هرچند برخی منابع علت مرگش را ترور عنوان کردهاند. مقبرهای از او در آن منطقه گزارش شدهاست.
وی پس از انتخاب تینمل به عنوان پایتخت خود، آماده نبرد دیگری با مرابطون شد. وی برای مطمئن بودن از افراد خود سعی بر کشتن خائنین و دشمنان خود کرد و پس از آن لشکری از مریدان و پیروان خود ترتیب داد. در سال ۵۲۰ هجری علی بن یوسف لشکری را برای فتح تینمل فرستاد ولی این لشکر به سختی از موحدون شکست خورده و پا به فرار گذاشتند. بعد از این نبرد بود که ابن تومرت درصدد انجام نبردی گسترده علیه مرابطون بود بنابراین لشکری به فرماندهی محمد بشیر در غرب اغمات موضع گرفتند و آماده جنگ شدند و علی بن یوسف نیز برای مقابله لشکری به فرماندهی برادرش، ابوطاهر تمیم روانه نبرد با ابشیر کرد. این نبرد در نزدیکی کوه کیک رخ داد و سرانجام مرابطون شکست خوردند و مجبور به فرار شدند. لشکر بشیر به تعقیب فراریان پرداخت اما در کنار کوه وریکه در جنوب اغمات با لشکری به فرماندهی یطی لمتونی رسید. در برخورد بین این لشکر باز این موحدون بودند که پیروز شدند. بشیر توانست با کمک لشکریان خود تا نزدیکی دیوارهای مراکش پیش برد اما دوباره به کوهای محل استقرار خود برگشت در این حین علی بن یوسف دستور داد تمامی راههای منتهی به دشت را ببندند تا حمله ناگهانی به مواضع آنها نشود.
پس از ترک مراکش، ابن تومرت به همراه یارانش به قبرستان شهر رفتند و در آنجا سکونت گزیدند. در اینجا بود که وی برای اولین بار تبلیغات ضد مرابطون را آغاز کرد و آنها را به اعتقاد به تجسیم و کفر متهم نمود. سپس تا آنجا پیش رفت که بیعت خود را با علی بن یوسف باطل نمود و به یاران اعلام کرد که دست از بیعت و اطاعت خلیفه مرابطون بردارند اما با شنیدن دستور دستگیری و قتل وی، از آنجا خارج شد و به اغمات رفت. وی در آنجا همچنان به استمرار دعوت خود به امر به معروف و نهی از منکر و حمله به مرابطون ادامه داد و برای انجام فرایض دینی خود، مسجدی در بیرون شهر بنا نهاد و در آنجا به ترویج احکام و نظریات خود میپرداخت اما با اخراج و تبعید وی از شهر، ابن تومرت به همراه یارانش رهسپار بلاد سواس و مناطق مختلفی مثل جبال مصامد شد و در هرجا به تبلیغ و ساخت مسجدی برای خود میپرداخت. پس از آن به بلاد خود برگشت و در بین قبیله و عشیره خود، دعوت به یکتاپرستی و توحید را آغاز کرد و با جدیت به تدریس شاگردان خود و پرورش آنها پرداخت و سپس آنها را به پیش روسای قبایل میفرستاد تا آنها را به احکام و تفکرات ابن تومرت دعوت کند و چون بعد از مدتی دریافت که دعوتش به ثمر رسیدهاست و میدان عمل برای وی مهیاست، در روز پانزدهم رمضان سال ۵۱۵ هجری / دسامبر سال ۱۱۲۱ میلادی در خطبهای در بین امامت خود را آشکار کرد و خود را مهدی موعود معرفی کرد. پس از پایان خطبه وی، یاران و همراهان[پ ۴] ابن تومرت به سمت وی رفتند و با وی بیعت کردند و او را المهدی و الامامالمعصوم لقب دادند. پس از آن بود که افراد وی به موحدون یا موحدین معروف شدند.
پس از آن مابقی نفرات به رهبری عبدالمومن به اغمات فرار کردند اما باز در هیلانه با مرابطون درگیر شدند که با شکست دوباره آنها همراه بود.
وی پس از انتخاب تینمل به عنوان پایتخت خود، آماده نبرد دیگری با مرابطون شد. وی برای مطمئن بودن از افراد خود، سعی بر کشتن خائنین و دشمنان خود کرد و پس از آن لشکری از مریدان و پیروان خود ترتیب داد. در سال ۵۲۰ هجری، علی بن یوسف لشکری را برای فتح تینمل فرستاد، ولی این لشکر به سختی از موحدون شکست خورده و پا به فرار گذاشت. بعد از این نبرد بود، که ابن تومرت درصدد انجام نبردی گسترده علیه مرابطون برآمد؛ بنابراین، لشکری به فرماندهی محمد بشیر در غرب اغمات موضع گرفتند و آماده جنگ شدند و علی بن یوسف نیز برای مقابله لشکری به فرماندهی برادرش، ابوطاهر تمیم روانه نبرد با بشیر کرد. این نبرد در نزدیکی کوه کیک رخ داد و سرانجام مرابطون شکست خوردند و مجبور به فرار شدند. لشکر بشیر به تعقیب فراریان پرداخت، اما در کنار کوه وریکه در جنوب اغمات بع لشکری به فرماندهی یطی لمتونی رسید. در برخورد با این لشکر، باز این موحدون بودند که پیروز شدند. بشیر توانست با کمک لشکریان خود تا نزدیکی دیوارهای مراکش پیش رود، اما دوباره به کوهای محل استقرار خود برگشت. در این حین، علی بن یوسف دستور داد تمامی راههای منتهی به دشت را ببندند تا حمله ناگهانی به مواضع آنها نشود.