تمثيلى كه حال كفار را در راه نيافتن و هدايت نشدنشان بيان مى كند (انا جعلنافىاعناقهم اغلالا..)
در آيات فوق جمله انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا فهى الى الاذقان فهم مقمحون اشاره بهمعنى اول است ، زيرا غلها چنان سر آنها را به بالا نگاه مى دارد كه حتى قدرت ديدنخويشتن را ندارند، و سدهاى پيش و پس چنان چشم آنها را از مشاهده اطراف خود باز مى داردكه هر چه نگاه مى كنند جز ديوار سد چيزى را نمى بينند و از مشاهده آيات آفاقى محروممى شوند.
از اين جا مى توان نتيجه گرفت كه نداشتن منزلت والا در زندگى پس از مرگ ادامهمنزلت والا نداشتن در زندگى دنياست ، چنان كه در بند و زنجير بودن در زندگى پس ازمرگ : اذا الاغلال فى اعناقهم و السلاسل يستحبون و انا اعتدنا للكافرينسلاسلا و اغلالا و سعيرا جز امتداد وضعيت آنان در دنيا كه پذيرفتن بند و اسارت والزامات قانونى طاغوتى و سلطه مستكبران و مهاجمان بيگانه و تن دادن به بندگى ونوكرى هر كس و ناكس باشد، نيست چنان كه منزلت والايى كه مقربان يا دينداران متعالىدر زندگى پس از مرگ دارند، امتداد كرامت يا منزلت والايى است كه با سير تقرب وآزادى از بندها و سدها و موانع سه محيط درون ، جامعه يا كشور و بين المللى در زندگىدنيا پيدا كرده اند.
به هر حال آيه بعد ادامه توصيف اين گروه نفوذ ناپذير است ، در نخستين توصيف آنهامى گويد: ما در گردنهاى آنها غلهائى قرار داديم كه تا چانه هاى آنها ادامه دارد، وسرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است (انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا فهى الى الاذقانفهم مقمحون ).
انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا فهى الى الاذقان فهم مقمحون