1. سرچشمه غفلت وبى خبرى : ولا تطع اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبّع هواه(81) و از كسانى كه قلبشان را از ياد خودغافل ساختيم ، اطاعت نكن همان هايى كه از هواى نفس پيروى كردند.
11 كيفر دنياگرايى ، غفلت از ياد خداوند است . (تريد زينة الحياة الدنيا ولا تطع من اغفلنا قلبه )
اين نكته را بايد در نظر داشت : كه كلمه ذكر بسا مى شود كه درمقابل غفلت قرار مى گيرد، مانند آيه : (و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا)، (كسى راكه ما دلش را از ياد خود غافل كرده ايم ، اطاعت مكن )، و غفلت عبارتست از نداشتن علم بهعلم ، يعنى اينكه ندانم كه ميدانم ، و ذكر درمقابل غفلت ، عب ارتست از اينكه بدانم كه ميدانم .
در الدر المنثور است كه ابن مردويه از طريق جويبر از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كهدر ذيل آيه (و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا) گفته است : اين آيه درباره امية بنخلف نازل شده كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى گفت : بايد فقراءرا از دور خودت برانى تا ما اشراف و صناديد قريش با تو رابطه و آمد و شد برقراركنيم . خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه (گوش به حرف كسى كه قلبش را غفلت زدهكرده ايم مده ) يعنى كسى كه مهر بر دلش زده ايم و معناى (ذكرنا) همان توحيد است ،و مقصود از هوى در جمله (و اتبع هواه ) شرك است (و كان امره فرطا) يعنى دستورىكه اين مرد مى دهد نادانى نسبت به خدا است .
خود غافل ساختيم اطاعت مكن ) (و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا).
و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداة و العشى يريدون وجهه و لا تعد عيناكعنهم تريد زينه الحياة الدنيا و لا تطع من اغفلنا قبله عن ذكرنا و اتبع هواه وكان امرهفرطا (107)
رابـطـه اين دو با هم در آيات فوق بخوبى بازگو شده است ، آنجا كه مى گويد: (و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان امره فرطا)
و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداوه و العشى يريدون وجهه ولا تعد عيناكعنهم تريد زينه الحيوه الدنيا ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا (53)
و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشى يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهمتـريـد زيـنـة الحـيـوة الدنـيـا و لا تـطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هوئه و كان امرهفرطا(28)
ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه ... (54)