اطافه

معنی کلمه اطافه در لغت نامه دهخدا

( اطافة ) اطافة. [ اِ ف َ ] ( ع مص ) اطافه کسی به چیزی ؛ نزول کردن بدان. ( از اقرب الموارد ). فرودآمدن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به کسی فرودآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردیدن به کسی یا چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اطافه به امری ؛ احاطه کردن بدان. و در لسان آمده است : طاف به ؛ حام حوله. ( از اقرب الموارد ). احاطه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرد چیزی درآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

جملاتی از کاربرد کلمه اطافه

شايد بتوان كوشش آنان را در گسترش دامنه خلافت و اداره آن در مدار انسانيت و اطافه آندر مطاف كعبه كمال آدمى از سنخ اجتهاد و تفريع فروع و استنباط آن ازاصول روايى دانست كه عترت طاهرين عليهم السلام به نحو متن ،اصل ، كلى و جامع به آن پرداختند و پيروان خود را به تخريج و تفريع آنهافراخواندند.