اصفون

معنی کلمه اصفون در لغت نامه دهخدا

اصفون. [ اَ ] ( اِخ ) قریه ای است به صعید اعلی برکنار غربی نیل در زیر اشنی و آن بر تپه ای بلند مشرف است. ( از معجم البلدان ) ( مراصدالاطلاع ). شهریست بمصر بر ساحل غربی نیل و بدانجا امامیه و اسماعیلیه و حاکمیه و طایفه ای از درزیه باشند. ( نخبةالدهر دمشقی ).

جملاتی از کاربرد کلمه اصفون

عبدالباسط محمد عبدالصمد در سال ۱۹۲۷ در روستای «المزاعزه» یکی از توابع شهر ارمنت در استان قنا در جنوب مصر به دنیا آمد پدربزرگ او مدرّس حفظ و تجوید قرآن بود. عبدالباسط در ۶ سالگی به مکتب حفظ قرآن در ارمنت رفت. در ۹ سالگی حافظ کل قرآن شد. پس از اینکه عبدالباسط به سن ۱۲ سالگی رسید از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه دعوت‌هایی به سوی او روانه شد، چراکه گواهی محمد سلیم که به عبدالباسط اعطا شده بود نقطه اطمینان همه مردم بود.