اشترکان

معنی کلمه اشترکان در لغت نامه دهخدا

اشترکان. [ ] ( اِخ ) قصبه ای است در عراق عجم و در دومنزلی اصفهان واقع گشته و بتذکر ابن بطوطه آبها و باغ و بوستانهای فراوان دارد. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 972 ).
اشترکان. [ اُ ت ُ ]( اِخ ) دهی جزء دهستان چهارفریضه بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی ، در 19000گزی باختر آن و 7000 گزی جنوب شوسه انزلی به آستارا، کنار مرداب. مرطوب ، معتدل ، مالاریائی. دارای 213 تن سکنه ، شیعه ، زبان گیلکی ، فارسی و ترکی. آب آن از چاف رود. محصول آنجا برنج ، توتون ،سیگار، ابریشم ، صیفی کاری. شغل اهالی زراعت ، زغال فروشی ، صید مرغابی و ماهی. راه آن مالرو است و با قایق به بندر میتوان رفت. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

جملاتی از کاربرد کلمه اشترکان

از شوشتر به سوی ایذج (ایذه) و سپس اشترکان (واقع در نزدیکی اصفهان) سپس به «فیروزان» (شهر فیروزان که اکنون با نام سهروفیروزان شناخته می‌شود) در هفت فرسنگی اصفهان؛ و بعداً به «فیلان» (اکنون فیلورجان نامیده می‌شود) رفته، و به سیر خود ادامه داده تا به (اصفهان) یا «أصبهان» که به گفته او از عراق عجم) است رسیده، و راجع به اصفهان می‌گوید از شهرهای بزرگ و خوب است، جز این که بخش عمده آن به سبب آشوبی که میان اهل سنت و شیعه، و به تعبیر او (روافض) واقع شده خراب گردیده و هنوز هم جنگ بین آن‌ها ادامه دارد.