اشاعه گرایی
جملاتی از کاربرد کلمه اشاعه گرایی
کارکردگرایی همچون اشاعه گرایی، یکی از نظریاتی بود که در واکنش به فرگشتگرایی به وجود آمد و عبارت است از بررسی هر عمل اجتماعی یا هر نهاد با توجه به رابطهای که با تمامی کالبد اجتماعی دارد. به همین سبب است که این نظریه به عنوان یک فرضیه «مجموعه نگر» و «مفیدیت» شناخته شده است. به عبارت دیگر عمل یا نهاد وقتی به روشنی شناخته میشود که مناسبت و سهم و «کارایی» آن در قبال سایر اعمال و نهادهای جامعه مشخص شود. از لحاظ تاریخی ریشههای کارکردگرایی را میتوان در نزد سه متفکر بزرگ علوم اجتماعی یافت: اگوست کنت، هربرت اسپنسر و امیل دورکیم. اما نظریه پردازان اصلی این گرایش که توانستند آن را به یک ابزار در زمین تحقیق تبدیل کنند، برانسیلاو مالینوفسکی و رادکلیف براون بودند.
موسیقی شناسان قومی تلاش میکنند «فرهنگهای موسیقی» را به مثابه نظامهایی کامل توصیف کنند، اما گرایش عمومی در جهت پژوهشهای معطوف به مسائل نظری خاص، از قبیل نقش موسیقی در درمان، نقش فرهنگی و نمادپردازی آلات موسیقی، و رابطه زیباشناسی موسیقایی، ارزشها، و قدرت اجتماعی؛ سوق یافتهاست. موسیقی شناسان قومی، همّ خود را بیش از پیش به مسائل اخلاقی کار میدانی و سیاستهای بازنمود، موسیقی جمعیتهای مهاجر، رابطه میان موسیقی، قومیت و هویت در ساختن مکان و مطالعه دربارهٔ موسیقیهای عامیانه در سراسر جهان معطوف داشتهاند. رویکردهای موسیقیشناسی قومی به اجرای موسیقی، عموماً موازی با سایر شاخههای انسانشناسی حرکت کردهاست؛ تقریباً هر مرحله از تکامل دانش انسانشناسی همتای خود را در نشریات اتنوموزیکولوژی داشتهاست، از تکامل گرایی و اشاعه گرایی تا عملکرد گرایی، ساختار گرایی، شناختشناسی مردمی، نقد ادبی و فراتر از آن. اتنوموزیکولوژی نیز بحثهای داخلی خود را تولید کردهاست، به ویژه در ارتباط با تحلیل صدا و ارتباط رشته با سایر علوم انسانی و جامعهشناسی.