اسکمبیل

معنی کلمه اسکمبیل در لغت نامه دهخدا

اسکمبیل. [ اِ ک َ ] ( اِ ) درختی است جنگلی . اسکنبول ( در بم و نرماشیر ). اسکبیل ( در خوار ). رجوع به اسکنبیل شود.

معنی کلمه اسکمبیل در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:اسکنبیل

جملاتی از کاربرد کلمه اسکمبیل

از جمله پوشش‌های گیاهی این شهر می‌توان به تاغ، گز، هنگ (انقوزه)، روناس، اسکمبیل، اشنو، قیچ، ریواس، پر سیاوش، بنه، بادام کوهی، انجیر کوهی، قدومه، خارشتر، مارچوبه، آویشن، زیره سیاه، حنظل (هندوانه ابوجهل) اسفند و شیرین بیان که در گویش محلی به مدکی معروف است که اغلب این گونه‌ها جنبه طبی و صنعتی دارند اشاره کرد.