[ویکی فقه] اسماعیل بن احمد (ابهام زدایی). اسماعیل بن احمد ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • اسماعیل بن احمد برقی، ادیب، شاعر و مؤلف عربی زبان قرن پنجم• اسماعیل بن احمد بستی، مؤلف زیدی و معتزلی مذهب اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم• اسماعیل بن احمد حیری، مفسر ، محدث و فقیه شافعی قرن چهارم و پنجم ...
جملاتی از کاربرد کلمه اسماعیل بن احمد
با توجه به آگاهی احتمالی او دربارهٔ اوایل دوره صفاری، بارتولد حدس زده که وی از وزیران سامانی بود که اندکی پیش از شکست عمرو بن لیث از امیر اسماعیل بن احمد در ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م خدمت امیر صفاری میکرده است.
پس از کشته شدن عمرو بن لیث و تسلط سامانیان بر ماوراءالنهر، سپاهی به فرمان اسماعیل بن احمد سامانی به سوی طبرستان فرستاده شد تا آن ناحیه را به تسلط سامانیان درآورد.
در ماوراءالنهر اسماعیل بن احمد، برادر امیر نصر، وی را یاری داد و ابوطلحه در سال ۲۷۱ بر مرو دست یافت.
مأمون پس از آن تصمیم گرفت تا حسن برادر فضل بن سهل را والی بغداد کند اما مردم بیشتر از قبل احساس اسارت داشتند و ناراضی بودند. رافع بن هرثمه به نزد خلیفه رفت تا این خبر را به او برساند و خلیفه از شورش مردم جنوب عراق و حجاز باخبر کند. فضل خلیفه را وادار کرد که ضمن ورود رافع او را به بند بکشد. از طرفی مردم با باقیمانده سپاه بغداد متحد شدند و حسن را از بغداد بیرون کردند اما پس از مدتی میان این دو صلح صورت گرفت و حسن به بغداد بازگشت. در زمانی که کشورگشاییهای یعقوب و عمرو رو به فزونی بود کسانی مثل رافع بن هرثمه و اسماعیل بن احمد بودند که در مقابل آنها ایستادند و خراسان را از سلطهٔ صفاریان خارج کردند. در سال ۲۷۱هجری قمری خلیفه معتمد، محمد بن طاهر را والی خراسان کرد اما او پایهٔ این حکومت را لرزان میدید پس زحمت آمدن به خود نداد و رافع بن هرثمه را جانشین خود کرد.
دهکدهایست در دل افغانستان کنونی که در ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیهٔ بلخ (مطابق باکتریا) و بر رود بلخ که اکنون خشک است، واقع بود. در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودائی و محل معبد نوبهار بود، و در دین زردشتی نیز اهمیت داشت. اولین حملهٔ مسلمانان به بلخ در سال ۳۲ ه. ق. بسرکردگی احنف بن قیس بود. در سال ۴۳ ه. ق. دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبه بن مسلم (متوفی بسال ۹۶ ه. ق.) بود که کاملاً مقهور آنان شد. در سال ۱۱۸ ه. ق. اسد بن عبدالله قسری کرسی خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر رونق یافت. در سال ۲۵۶ ه. ق. این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. در سال ۲۸۷ ه. ق. عمر و لیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی درآمد. در سال ۴۵۱ ه. ق. سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ۵۵۰ ه. ق. بدست ترکان غز ویران شد. در سال ۶۱۷ ه. ق. با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز خان مغول شد، مغولان آن را ویران کردند و مردمش را قتلعام نمودند. در دورهٔ تیموریان تا اندازهای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن، بلخ رو به انحطاط گذاشت. در اواسط قرن هیجدهم میلادی بلخ بتصرف افغانها افتاد و از سال ۱۸۴۱ میلادی در تصرف آنها ماندهاست. خرابههای بلخ قدیم اکنون ناحیهٔ وسیعی را اشغال کردهاست.
موضوع اشعار او که در کتابی با نام دیوان گوهر یا گوهریه جمعآوری شده بودند، بیشتر در مدح امامان شیعیان، ناصرالدینشاه و مادر بود. گوهریه دارای ۶۰۰۰ بیت در قالب قصیده، غزل، رباعی، قطعه و مثنوی بود. این کتاب در سال ۱۳۲۰ به دستور احمدخان فاتح و به قلم اسماعیل بن احمد خوانساری در تهران چاپ شد.
ق، اسماعیل بن احمد سامانی، عمرو بن لیث را اسیر و به قتل رساند و آوازه همت و مرود محمد پس از فراغت از جوانب مختلف منتشر شد.
محمد بن عمرو خوارزمی از جانب عمرو لیث حاکم خوارزم بود. در زمان غیبت او اسماعیل بن احمد شخصی را به خوارزم فرستاد و عمرو لیث برای اینکه از خوارزمی حمایت کند، سپاهی را به بلخ فرستاد. اسماعیل سامانی قصد نداشت که با عمرو لیث بجنگد؛ ولی عمرو به جنگ اصرار کرد و نتیجه آن بهنفع اسماعیل خاتمه یافت. عمرو لیث از یک طرف برای جبران شکست از سامانیان و از طرف دیگر در ازای دفع رافع بن هرثمه، از خلافت حکومت ماوراءالنهر را طلب کرد و وعده داد که در این صورت طبرستان را از وجود علویان پاک میکند. زمانی که نامهٔ عمرو لیث به خلیفه معتضد رسید، او مانند خلفای پیشین که در ارتباط با یعقوب صفاری به حیله متوسل شدند، در مقابل عمرو سیاست دوجانبه و حیلهگرانهای را پیش گرفت. او که از قدرتگیری بیشتر عمرو هراس داشت، حکومت ماوراءالنهر را به عمرو سپرد؛ اما از سوی دیگر به اسماعیل سامانی پیغام فرستاد که ما تو را عزل نکردهایم و این چنین این دو حکومت را در برابر هم قرار داد.
بنیادگذار این خاندان سیمجور دواتی بود. او در دستگاه اسماعیل بن احمد سامانی به سرداری رسید و در جنگ با علویان در گرگان سالاری سپاه را داشت. در ۲۹۸ هجری از سوی سامانیان به سیستان لشکر کشید و آنجا را از دست دودمان صفاری به درآورد و چندی پس از آن فرمانروایی آن سامان را به دست آورد. در آینده او به فرمانروایی هرات و ری نیز گسیل شد.
این را چه خواهم کرد که این ولایت از دست اسماعیل بن احمد بیرون نتوان کرد مگر به صد هزار شمشیر کشیده.