اسلال

معنی کلمه اسلال در لغت نامه دهخدا

اسلال. [ اِ ] ( ع مص ) بیمار سل گردانیدن. ( منتهی الارب ). به بیماری سل مبتلا کردن. || دزدی. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). دزدیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || سرقت خفیة . || خیانت. ( منتهی الارب ). || رشوت دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). رشوة. ( مهذب الاسماء ). پاره دادن. || غارت آشکار.
اسلال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سَلّة.

جملاتی از کاربرد کلمه اسلال

و در حديث پيغمبر خدا(ص ) آمده است : لا نهب و لااغلال و لا اسلال ، و من يغلل ياءت بما غل يوم القيامة . يعنى نه غارت رواست و نهخيانت و كش رفتن و نه دزدى ، و هر كس خيانت كرده ، پنهانى چيزى را بدزدد، با همان مدركروز قيامت احضار شود(318). در اين حديث ، غارت و كش رفتن ، و دزدى پنهانى ، دررديف دزدى به حساب آمده است . اغلال ، دزدى پنهانى ، واسلال ، دزدى است .