استنقاذ

معنی کلمه استنقاذ در لغت نامه دهخدا

استنقاذ. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برهانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برهانیدن کسی را از کسی. ( منتهی الارب ). رهانیدن کسی را. رهاندن. انقاذ. تخلیص. || بیرون کردن از دست کسی. گرفتن بزور از کسی. || رفع ید عادیة بعوض.

معنی کلمه استنقاذ در فرهنگ فارسی

نجات کسی راخواستن، کسی راازدست دیگری یاازشری نجات دادن، رهانیدن
برهانیدن

جملاتی از کاربرد کلمه استنقاذ

الف : واژه ((منازعه )) (نزاع و خصومت ) كه مورد سؤال قرار گرفته است ، اعمّ از منازعه در حقّ وباطل به لحاظ شبهه حكمى و يا شبهه موضوعى و نزاع در استنقاذ حق معلوم قطعى بودهباشد و بلكه نزاعها و اختلاف نظرهاى اجتماعى را نيزشامل گردد كه آن هم نوعى نزاع است كه اوّلى نياز به فتوا و دومى نياز به قضاوت وسومى نياز به قوه مجريه و چهارمى به حكومت ، يعنى ولايت امر دارد، البته در مورد سؤال ((بدهكارى )) و ((ميراث )) هر سه صورت متصوّر است ؛ زيرا ممكن است گاهى نزاع واختلاف در اصل وارث بودن كسى و يا مديون بودنش به لحاظ ندانستن حكم شرعى و يابه لحاظ اختلاف در ادا و عدم اداى دين يا گرفتن ميراث باشد و همچنين ممكن است كه نزاعو درگيرى به جهت پرداختن دين ثابت و يا ارث قطعى بوده باشد كه استيفاى آن در اينفرض نياز به فتوا و قضاوت ندارد؛ چون دراصل ثبوت حقّ اختلافى نيست ، بلكه تنها نيازمند به قوه مجريه است ، تا از غاصب حقّ رابگيرد و به صاحب حقّ برساند.

رفـتـيـم از مـدرسـه بـيـرون در مـيـان كـوچـه ، گـفـتـم رفـقـا شـمـا چـه خيال داريد اين مرد كه تا دو ماه ديگر هم شايد نيايد، گفتند چاره چيست غير از اينكه صبركـنـيـم تـا مـتولى بيايد. گفتم : بايد برگرديم استنقاذ حق مشروع خود را بنماييم و اينكـمال جبونى و بى غيرتى است كه اين ناكس ها و غاصبين بما بخروشند و صداى خود راكـلفـت كـنـنـد و مـا خاموش بايستيم تا وقتى كه متولى نكره بيايد و حرف ما را بشنود يانـشـنـود و اگـر چـنانچه شما نياييد من بر مى گردم و حجره خود را تخليه مى كنم هر چه باداباد.

مساءله 12 - ظاهر اين است كه رهن گرفتنش بر مضمونه نظيرچيزى كه غصب شده ويا به عاريه مضمونه به كسى داده يا جنس فروخته خود را به مشترىتحويل داده و امثال اين موارد صحيح است ، و اما رهن گرفتن در برابر عهده ثمن يا عهدهمبيع (كالا) يا اجرت يا عوض صلح و امثال آن (در صورتى كه معلوم نشود طرف كلاهبردار بوده و بهائى كه داده يا جنسى كه فروخته يا اجرتى و عوضى صلحى كهپرداخته مال خود او نبوده گيرنده رهن با فروختن آن حق خود را استنقاذ كند) اقوى صحيحنبودن رهن بر آن ها است .